۱۳۹۴ خرداد ۱۷, یکشنبه

انجمن نجات ايران: مهرداد بذرپاش: در توافق ژنو ۴خطای راهبردی مرتکب شدند

انجمن نجات ايران:

مهرداد بذرپاش: در توافق ژنو ۴خطای راهبردی مرتکب شدند

بذرپاش عضو هیأت رئیس مجلس ارتجاع در جلسه یکشنبه 17خرداد 94مجلس، تیم مذاکره کننده رژیم را بهخاطر مواضع ذلتبار در جریان مذاکرات اتمی مورد حمله قرار داد و گفت:
در توافق ژنو 4 خطای راهبردی مرتکب شدند، هر چه گفتیم جز توهین چیزی نشنیدیم. 
1 - عجله در توافق ژنو برای ارائه گزارش 100روزه اول دولت، دشمن را دچار خطای محاسباتی کرد چرا که این پیام را داد که نیاز به توافق در ایران بالاست و ایران با هر شرطی توافق میکند. 
2 - عدم توازن داده و ستانده که در آن توافق موئلفههای اصلی هستهای را در مقابل چیزی شبیه ”هیچ ”معاوضه کردید. 
3- عدم شفافیت خطوط قرمز برای طرف مذاکرهکننده که ایران به هیچوجه از آن کوتاه نخواهد آمد.
4- سیاهنمایی گسترده در داخل توسط دولت که خود پیام بسیار روشنی به طرفهای غربی بود، مواردی از قبیل خزانه خالی، حتماً جزو خطاهای راهبردی دولت در آن تاریخ بود که امیدواریم از سر خیرخواهی بوده باشد. 

این 4 خطای راهبردی را مرتکب شدید که آمریکا 16ماه پس از ژنو ناگهان از طرحی بهنام لوزان رونمایی کرد. 

بیانیه لوزان بهعلاوه گزاره برگ (فکت شیت) آمریکاییها که بهتر است آن را همان پیشنویس توافق بدانیم، چرا که نه تکذیب شد و نه نسخه جایگزینی منتشر شد، حاوی سه محور اساسی است.

مهرداد بذرپاش نسبت به عواقب زهرخوران اتمی هشدار داد و گفت:محدویتهای هستهای پذیرفته شده توسط ایران که باید در فرصت کافی روی آن بحث مفصل کرد و به ازای آن همانطور که گفته شد، باید خود را مهیای برگزاری مراسم ختم صنعت هستهای کنیم، که بعد از این یک صنعت فانتزی بیخاصیت خواهیم داشت، توافقی که ما را حدود 15سال فریز میکند و فعالیتهای ما را متوقف میکند، 15سالی که خود در دوره محصور تکنولوژیهای روز دنیا یک عمر تکنولوژی محسوب میگردد و هر روز در دنیای فناوری باید آماده عرضه تکنولوژیهای جدید و نوین باشیم. 
نظارتهای پروتکلی که خود جای بحث بسیار دارد چون پروتکل الحاقی اگر کنار بگذاریم، نظارت فرا پروتکلی ویژهای که داستان خواندنی برای تاریخ خواهد بود و همه منتظرند ببینند واکنش ما به این درخواست چگونه است. 
در ژنو آنگونه رفتار کردیم و امتیاز دادیم که باید در لوزان چنین پیشنهادهایی را به چشم خود نظاره کنیم و ببینیم که درخواست بازجویی از مقامات نظامی و امنیتی ما را بدهند، نظارتی که بهنظر و در صورت پذیرش نه تنها خیانت به کشور، بلکه خیانت به تاریخ و سایر ملتهاست، چرا که بعد از ایران میتوانند ملتهای دیگر را با همین رویه زیر شدیدترین فشارها قرار دهند و برخورد کنند. 
برداشتن تحریمها که محور سوم لوزان است خود داستان جالب توجهی است. پس از اینکه ما اقدامات خودمان را انجام دادیم و آژانسی که تاریخچه خیانت آن به ملت ما هویدا است، کار ما را تأیید کرد، آنوقت بخشی از تحریمها، دقت کنید ”بخشی از تحریمها ”لغو میشود، دقت کنید، ”لغو نمیشود بلکه تعلیق میشود ”. 
راستی یک سؤال اینجا پیش میآید، اقدامات ما توسط آژانس تأیید میشود و اگر ما بخشی از تعهدات خودمان را انجام ندهیم در مقابل کشورهای عضو آژانس مسئولیم و آنها میتوانند علیه ما اقدام مشترک تعریف کنند، ولی اگر آنها تعهدات خود را انجام ندهند، در مقابل هیچ سازمان و هیچ مقامی غیر از خود ما پاسخگو نیستند. 
نکند تیم مذاکرهکننده که باید در همین جا از زحمات آنها تقدیر و تشکر کرد، اشتباه کرده و صنعت هستهای را با موضوعات اصل 44 اشتباه گرفته و نقش هیأت عالی واگذاری را ایفا کند. 
حق نداریم امنیت ملی را به مزایده بگذاریم و در این صورت تاریخ قضاوتهای بدی خواهد کرد.

انجمن نجات ايران:اعدام افسران اسد توسط پاسداران 8:43:16 PM 1394/3/17 پاسداران رژیم آخوندی افسران اسد را به اتهام فرار در ادلب اعدام کردند. تلویزیون اورینت16خرداد94: مرکز خبری حما اعلام کرد: پاسداران رژیم آخوندی سه افسر ارتش اسد و تعدادی از نیروهای آن را در پادگان جورین در سهل الغاب به اتهام فرار از مواضعشان در محمبل و بسنقول در حومه ادلب اعدام کردند. نام دو تن از افسران اعدام شده از این قرار است: سروان وسام شعار و سروان رعیف العلی بر اساس گزارش دیگری رزمندگان اعلام کردند تعدادی از بلندیها و مواضع نظامی ارتش اسد در منطقه جبل الاکراد در حومه شمالی لاذقیه را تسخیر کردند. منابع محلی گفتند رزمندگان موفق شدند ارتفاعات جبة الحمر در نزدیکی قله نبی یونس و برخی مواضع در جب الغار را تصرف کنند و تعدادی از مزدوران اسد را به سزای جنایاتشان برسانند. به گفته همین منابع رزمندگان بلندیهای سیریاتل را بعد از درگیریهای شدید به‌طور کامل تسخیر کردند. رزمندگان در منطقه جبل الاکراد برای درهم شکستن یورش نیروهای اسد جهت پیشروی به مناطق تحت تسلط رزمندگان به‌طور روزانه در حال نبرد هستند.

اعدام افسران اسد توسط پاسداران

پاسداران رژیم آخوندی افسران اسد را به اتهام فرار در ادلب اعدام کردند.
تلویزیون اورینت16خرداد94: 
مرکز خبری حما اعلام کرد: پاسداران رژیم آخوندی سه افسر ارتش اسد و تعدادی از نیروهای آن را در پادگان جورین در سهل الغاب به اتهام فرار از مواضعشان در محمبل و بسنقول در حومه ادلب اعدام کردند. نام دو تن از افسران اعدام شده از این قرار است: سروان وسام شعار و سروان رعیف العلی 
بر اساس گزارش دیگری رزمندگان اعلام کردند تعدادی از بلندیها و مواضع نظامی ارتش اسد در منطقه جبل الاکراد در حومه شمالی لاذقیه را تسخیر کردند. 
منابع محلی گفتند رزمندگان موفق شدند ارتفاعات جبة الحمر در نزدیکی قله نبی یونس و برخی مواضع در جب الغار را تصرف کنند و تعدادی از مزدوران اسد را به سزای جنایاتشان برسانند. به گفته همین منابع رزمندگان بلندیهای سیریاتل را بعد از درگیریهای شدید بهطور کامل تسخیر کردند. رزمندگان در منطقه جبل الاکراد برای درهم شکستن یورش نیروهای اسد جهت پیشروی به مناطق تحت تسلط رزمندگان بهطور روزانه در حال نبرد هستند.

نجمن نجات ايران: پیشروی ارتش فتح به سمت ساحل سوریه

انجمن نجات ايران:

پیشروی ارتش فتح به سمت ساحل سوریه

تلویزیون العربیه 17خرداد94 
رزمندگان با آزادسازی محمبل و تصرف جاده اریحا ـ لاذقیه و مناطق اطراف آن به سمت ساحل و زادگاه اسد در حال پیشروی هستند. 
رزمندگان در حومه غربی ادلب دستاورد جدیدی داشتند. آنها به زادگاه اسد در منطقه ساحلی سوریه نزدیکتر شدند. هیأت عمومی انقلاب سوریه اعلام کرد: ارتش فتح تنها چند ساعت بعد از تسخیر «بس نقول»، قیاسات، نحل و شهرک محمبل را تصرف کردند. این شهرک یکی از نقاط تمرکز دشمن بود که بهطور مستقیم به مناطق تحت سلطه آن متصل است. 
رزمندگان میگویند: دستاورد اصلی در تسلط بر جاده بینالمللی اریحا ـ لاذقیه است که رژیم اسد از آن برای انتقال نیرو و تجهیزات به ادلب و حلب استفاده میکرد. 
پیشروی رزمندگان در حومه ادلب با یک پیروزی دیگر رزمندگان در لاذقیه همراه بود و آن هم تسخیر ارتفاعات جب الاحمر در جبل الاکراد در لاذقیه بود. به این ترتیبی نبرد ساحل نزدیکتر میشود. 
همزمان جنگندههای دشمن محله جوبر در دمشق و شهر عربین و دوما در غوطه شرقی را بمباران کردند که منجر به زخمی شدن تعدادی از شهروندان شد. 
محلههای رکن الدین و میدان در دمشق نیز شاهد حمله و دستگیری مردم توسط نیروهای اسد بود. 
اما در حلب، رژیم جنایتکار اسد باز مرتکب جنایت شد و با بشکههای انفجاری شهر باب را هدف قرار داد. در این تهاجم تعدادی از مردم بیگناه کشته شدند. همچنین بمباران شهر تل رفعت در حومه شمالی حلب باعث کشته شدن 20 شهروند شد.

انجمن نجات ايران. حمله مردم خشمگین اردل به قرارگاه ضدخاتم و به آتش کشیدن تجهیزات آن

انجمن نجات ايران.

حمله مردم خشمگین اردل به قرارگاه ضدخاتم و به آتش کشیدن تجهیزات آن

جمعی از اهالی شهرستان اردل به مقر سپاه پاسداران در قرارگاه ضدخاتم الانبیاء حمله کردند و بخشی از تجهیزات آن را به آتش کشیدند. 
پاسداران و مأموران انتظامی 200نفر از معترضان شهرستان اردل را دستگیر کردند. یک هموطنان 80ساله در میان دستگیر شدگان است. 
مردم اردل به خشک شدن قناتهای این منطقه بهدلیل پروژههای ضدمردمی سپاه پاسداران معترض بودند.

انجمن نجات ايران.مهرداد هرسینی:‌ سال «همدلی و همزبانی»

انجمن نجات ايران.با آغاز شروع سال جدید مقام « معظم رهبری » در سخنانی بیاد ماندنی سال پیش رو را سال «دولت، همدلی و همزبانی» اعلام کرد. در پی اعلام سخنان «عمود خیمه نظام»  که قند را در دل بسیاری از متولیان و کارگزاران حکومتی آب کرده بود ، ظاهرا قرار براین بود که  منبعد در این نظام شقه شقه شده و بهم ریخته چرخ قضا و بلا بر «وحدت »  بچرخد و تمرکز نیروهای رژیم بر مسائل استراتژیکی مانند اتمی، بحران های منطقه ای و بین المللی استوار شود.
اما وقایع چند روز گذشته و بویژه رویارویی باندهای متخاصم بر سر قبر خمینی دجال، آنهم در مقابل چشمان حیرت زده «سفرای خارجی و ناظران بین المللی» که به عنوان مهمان ویژه به این برنامه پرخرج دعوت شده بودند، خود تائیدی دیگر بر وجود بحران های عمیق و لاعلاج در درون نظام ولی فقیه بود.

سخن از شقه و شکاف عمیقی است که از فردای سرکوب خونین قیام مردم در سال 88 دیگر قابل کنترل نیست و هر روز هزینه های سنگینی را بر گردن هر دو باند متخاصم می گذارد. فشار های اجتماعی و روبه رشد ازسوی گسل های درون جامعه و خواسته های بحق مردم برای دستیابی به حقوق بشر، دمکراسی، کار، مسکن، آزادی و زندگی بهتر، تبعات و فشارهای مضاعفی را متوجه راس نظام آخوندی کرده و به این شقه و شکاف در کنار افشاگری های مقاومت ایران و مجاهدین خلق  ضریب دو چندان زده است.
ابعاد این روند که بطور اتودینامیک بر تار و پود هئیت حاکم تاثیر ویژه ای گذاشته است، همین شقه و شکاف و بلبشو میان باند ولی فقیه و باند رفسنجانی – روحانی بر سر مسائل کلیدی و استراتژیکی مانند سیاست داخلی، اقتصاد، مالی،  سیاست خارجی  و توافق احتمالی اتمی است. 
در این رابطه آخوند روحانی خطاب به ولی فقیه طلسم شکسته ضمن سهم خواهی و علم کردن «میزان رای مردم است» گفت: «امام آن انقلابی‌ای نبود که بعد از پیروزی انقلاب به رأی مردم بی‌اعتنا باشد بلکه انقلابی‌ای بود که در کمتر از ۵۰ روز مردم را پای صندوق آرا دعوت کرد. کدام انقلاب را در منطقه و جهان سراغ دارید که چنین کرده باشد که رهبر آن اعلام کند میزان رأی مردم است؟ امام حتی نوع حکومت را به رأی مردم گذاشت. جمهوری اسلامی ایران، گرچه با بیان امام و نهضت او ساخته شد، اما آخرین آجرش با رأی مردم بود».
خبرگزاری حکومتی ایسنا 13 خرداد 1394

ترجمان این سخنان همان گوشزد کردن دوران «طلایی امام» به ولی نعمت جدید و نمکدان شکنی وی برسر تقسیم قدرت میان باند های حکومتی است. زیرا به شهادت تاریخ این جماعت که امروز لباس اعتدال به تن کرده اند، همان باند های سرکوبگر خط امام دیروز اند که در دنائت و رذالت، در جنگ، ترور و کشتار دگراندیشان از هیچ «خدمتی» برای نظام آخوندی کوتاهی نکرده بودند.
بهرحال وضعیت این رژیم درب و داغان را ببینید که حتی تحمل نزدیک ترین « یاران امام راحل » را که بواقع بزرگترین بخش از «دلواپسان» نظام را تشکیل می دهند، ندارد. خامنه ای که  یک روز هم تحمل این سخنان را نداشت، بر سر قبر خمینی که به تشنج شدید میان باند های متخاصم تبدیل شده بود، در پاسخ به «رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام» بی پروا آنان را مورد « لطف و محبت ملوکانه » قرارداده و افزود: «اين تحريفها باعث مي‌شود نظام سيلي بخورد.
اگر ملت ايران بخواهد به اون هدفها برسد بخواهد اين راه را ادامه بدهد بايد راه امام بزرگوار رو درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد. نگذارد شخصيت امام را تحريف كنند..... در داخل هم بعضي ندانسته، بعضي هم دانسته، تحريف مي‌كردند، حتي زمان حيات خود امام. هر حرفي را كه به نظرشان پسنديده بود به امام نسبت مي‌دادند در حالي كه ارتباطي به امام نداشت. بعد از رحلت امام هم همين جريان ادامه داشته است، حتي تا آن‌جايي كه بعضي حرفها و بعضي اظهارات امام را به صورت يك آدم ليبرال كه هيچ قيد و شرطي در رفتار او در زمينه‌هاي سياسي حتي در زمينه‌ها فكري و فرهنگي وجود ندارد، معرفي مي‌كنند».
سایت حکوممتی انتخاب 14 خرداد 1394

البته همه مردم ایران و بویژه قربانیان و بازماندگان قتل عام های سیاسی  ناشی از سبعیت و بربریت این رژیم خونریز و ضد مردمی بخوبی می دانند که آن امام دجال و گور بگور شده  هرگز ،، لیبرال ،، نبود و بیان چنین سخنانی بیشتر مصرف گرم کردن مجالس بزم حکومتی را دارد و لا غیر.

از لیبرال بودن تفکرات خمینی، رفسنجانی یا همان ،، ملیجک دربار امام،، در خاطرات خود با اشاره به فتوای قتل عام سندانیان سیاسی در سال 67  این چنین یاد می کند: «با آقای موسوی اردبیلی در باره مطالب خطبه‌های جمعه (۱۴ مرداد) مذاکره کردیم». در این روز (یک هفته بعد از شروع اعدام‌ها) موسوی اردبیلی در نماز جمعه گفت: «جمع کثیری (مجاهدین) از ایران رفته‌اند و آنجا[عراق] برای خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست کرده‌اند. یک جمعی هم در ایران در زندان‌ها هستند... قوه قضایی در فشار بسیار سخت است که چرا اینها را محاکمه می‌کنید؟ اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم می‌باشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه می‌شوند، قوه قضایی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمی‌شوند و یک دسته‌شان زندانی می‌شوند (شعار:"منافق زندانی اعدام باید گردد)».
دانشنامه ویکی پدیا

به هرحال صرفنظر از پرانتز بالا، هرآنچه که قراربود در سالمرگ بنیانگذار نظام آخوندی به مراسم وحدت و یا بقول ولی فقیه ،، همدل و وهمزبانی  با دولت ،، بیانجامد ، به صحنه درگیری و رویارویی علنی میان باندهای درونی نظام با شعارهایی علیه دولت و شخص آخوند روحانی و باند رفسنجانی تبدیل شد.
واقعیت در درون این نظام پوسیده و میرا این است که که باند رفسنجانی بخوبی ولی فقیه را در ضعیف ترین نقطه ممکنه به گوشه ی رینگ کشانده است. بهترین زمان برای این دور از نبرد در درون جناح های رژیم نیز همان نمایش انتخاباتی مجلس خبرگان و مجلس حکومتی و همچنین زمان  مذاکرات اتمی و جام زهر پیش رو برای ولی فقیه می باشد. رفسنجانی بخوبی می داند که خامنه ای نه زمان و نه راهکارهای زیادی برای برون رفتن از بحران خود ساخته دارد.
منطقی ترین آنها، همان سرکشیدن جام زهر بدون اما و اگر می باشد. لذا براین منطق بهترین فرصت برای سهم خواهی به یقین  پیش از رسیدن به هرگونه توافق احتمالی است. همچنین یکبار دیگر به اثبات رسید که خامنه ای خود بزرگترین مشکل و سد برای حل و فصل مشکلات درونی رژیم است و این شخص رهبر است که آگاهانه و داوطلبانه به جنگ داخلی درون نظام دامن میزند. در این رابطه حسن ، تنها ،، یادگارامام،، در همان مراسم  به صراحت ولی فقیه را این چنین به چالش می کشد: «روزی اگر تقدیر قرار بگیرد، رهبری معظم انقلاب، فرمانده کل قوا، تصمیم بگیرند، اختلافات در همه سطوح برداشته می‌شود و یک کلام خواهیم شد».
17 خرداد 1394 

انجمن نجات ايران .از خودگذشتگي – زندگي با مجاهدين ايراني

انجمن نجات ايران.استرون استيونسون ـ رئيس بنياد اروپايي آزادي عراق كتابش بنام «از خود گذشتگي – زندگي با مجاهدين ايراني» را در سيماي آزادي در 16 خرداد 94 معرفي كرد:
استيونسون: خانم‌ها و آقايان، من کتابي نوشته‌ام به‌نام «از خود گذشتگي، زندگي مجاهدين ايراني» که تا اجتماع بزرگ ژوئن در پاريس به‌چاپ خواهد رسيد. در اين کتاب من تزويرها، خطاها و اشکالات سياست غرب را در اتحاديه اروپا، ملل‌متحد و آمريکا، در تلاششان براي استمالت از آخوندها افشا کرده‌ام. در اين کتاب من 20 مصاحبه مختلف با زنان و مرداني را که در ايران زنداني بوده و شکنجه شده‌اند شرح داده‌ام. در اين کتاب من يک فصل کامل را به مارتين کوبلر اختصاص داده‌ام و خيانتي که به ساکنان کمپ ليبرتي و کمپ اشرف توسط کوبلر و يونامي انجام گرفت.
کتاب «از خودگذشتي – زندگي با مجاهدين ايراني» به قلم استرون استيونسون با پيشگفتاري از پاتريک کندي، در 43 فصل و 271 صفحه منتشر شد. استرون استيونسون در اين کتاب ضمن شرح نحوه آشنايي و حمايتش از مقاومت مردم ايران، وقايع اشرف بعد از اشغال عراق و دوران پايداراي پرشکوه مجاهدين را بازگو مي‌کند. وي با تشريح حملات جنايتکارانه مزدوران رژيم به اشرفي‌ها و جابه‌جايي اجباري آنها به ليبرتي، از طريق مصاحبه‌هاي متعدد با زندانيان سياسي سابق، فرزندان و خانواده‌هاي شهيدان و مسئولان مجاهدين، به شرح جنايتهاي رژيم آخوندي و پايداري اعضاي مقاومت ايران در برابر آن پرداخته است. در صفحه پشت جلد اين کتاب درباره تصوير درج‌شده بر جلد کتاب از شهيد قهرمان مجاهد خلق زهره قائمي، آمده است: خانم زهره قائمي همرديف مسئول اول سازمان مجاهدين خلق ايران. در پي انقلاب ضدسلطنتي در سال 1979، زهره قائمي به‌عنوان يک نوجوان، هوادار سازمان مجاهدين شد و عليه رژيم بنيادگراي خميني فعال بود. وي بعداً دستگير شد و پنج سال را در زندان به‌سر برد. او بعد از آزادي (از زندان) ايران را ترک کرد و به نيروهاي مقاومت ايران در منطقه مرزي ايران و عراق پيوست و سپس به کمپ اشرف در عراق رفت. وي در حمله نيروهاي نوري مالکي به اشرف در سال 2009، به‌شدت مجروح شد. هنگامي که در سپتامبر 2013 نيروهاي ويژه عراقي در يک قتل‌عام بي‌رحمانه او را به‌همراه 51تن ديگر به‌نحوي خودسرانه اعدام کردند، وي فرمانده کمپ اشرف بود.

استرون استيونسون در مقدمه کتاب خود مي‌نويسد: اين کتاب به مريم رجوي و خواهران و برادران بي‌شمار ديگر در سازمان مجاهدين خلق ايران تقديم مي‌شود که من افتخار همکاري و کارزار با آنها را يافتم. از خودگذشتگي آنها و از خودگذشتگي سازمان مجاهدين خلق ايران طي چندين دهه، يک منبع الهام‌بخش بوده است. با تشکر فراوان از تعداد بسياري از دوستانم در سازمان مجاهدين خلق ايران و مقاومت ايران به‌خاطر ساعتهاي طولاني که آنها صرف ويرايش و تصحيح فاکت‌ها، تاريخ‌ها، زمانها و مکانها کردند و به‌طور خاص به‌خاطر دوستي و مهرباني‌شان طي ساليان طولاني. استيونسون: «از خودگذشتگي» نشان مي‌دهد چه‌طور اشتباهات، تزويرها و خطاهاي غرب مستقيماً به گسترش داعش منجر شده و به وقايع فاجعه‌باري که اکنون خاورميانه را فراگرفته و نشان مي‌دهد چه‌طور (رژيم) ايران از اين فرصت براي گسترش نفوذ بدخواهانه خود به سراسر منطقه استفاده کرده، نشان مي‌دهد چه‌طور غرب باد کاشت و اکنون دارد توفان درو مي‌کند. من کتاب «از خودگذشتگي، زندگي با مجاهدين ايراني» را نوشتم تا داستان آنها را بازگو کنم. داستاني از خشونت و سرکوب قرون‌وسطايي به‌دست مستبدان فاشيست حاکم بر ايران. به‌مدت 5سال من رئيس هيأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا بودم؛ يعني مي‌توانستم به منطقه سفر کنم و خودم سياست شکست‌خورده مماشات غرب را به‌چشم ديدم. اکنون که بازنشسته شده‌ام در موقعيتي هستم که واقعيتي را که ديده‌ام فاش کنم، درباره دولت دست‌نشانده در بغداد که دستوراتش را از تهران مي‌گرفت و تلاش مي‌کرد 3500 پناهنده بي‌گناه را که در کمپ اشرف و کمپ ليبرتي زنداني بودند نابود کند، در حالي که ملل متحد، آمريکا و اتحاديه اروپا بي‌تفاوت ماندند و هيچ کاري نکردند، اين يک اقدام کلاسيک خيانت بود».

انجمن نجات ايران.العربيه تقديم مي‌كند: «فصلي در جهنم ، به روايت معصومه بلورچي »-قسمت ششم

مجاهد شهيد رحمان مناني
انجمن نجات ايران
العربيه تقديم مي‌كند: «فصلي در جهنم ، به روايت معصومه بلورچي »-قسمت ششم
تلويزيون العربيه 15/3/94:« ششمين قسمت فصلي در جهنم به روايت معصومه بلورچي درباره مجاهد شهيد رحمان مناني
-در شروع معصومه بلورچي: عكسهايي از رحمان را نگاه مي‌كند
فصلي در جهنم ، به روايت معصومه بلورچي
- صحنه‌هايي از حمله مزدوران به اشرف در دهم شهريور
معصومه بلورچي: همان طور كه خدمتتان گفتم مردم ايران در اين سي و چند سال قيمت بسيار بسيار سنگيني براي به دست آوردن آزادي و براي ادامه اين مبارزه داده‌اند. من به‌عنوان نمونه مي‌توانم از خانواده خودم شروع كنم كه تاكنون 10نفر از اعضاي خانواده‌ام به‌شهادت رسيده‌اند. اولين نفر آنها بردارم بود امير بلورچي كه 18سالش بود، تازه دبيرستانش را تمام كرده بود، مي‌خواست برود دانشگاه، از فعالين هوادار سازمان مجاهدين بود كه در 1982 در 18سالگي به‌شهادت رسيد، اعدام شد توسط رژيم. بعد از آن پسر عمو و دختر عمويم به‌شهادت رسيدند، نيلوفر بلورچي و حميدرضا بلورچي همينطور شوهر خواهرم مسعود معدنچي، حتي از نسل قبل يعني از مادر نيلوفر زن عمويم فريده حافظي كه 49سالش بود و مادر بزرگ پسرم فخريه حاج داعي كه 45سالش بود و صاحب 4 فرزند بود، و بعد از آن باز هم شهداي ديگر 2نفر از عموهاي پسرم جعفر مناني و محمد حسين مناني و همينطور همسر دختر عمويم، 9نفر از اعضاي خانواده‌ام در فاصله بين 1982 تا 2013 به‌شهادت رسيدند.
- صحنه‌هايي از حمله مزدوران به اشرف در دهم شهريور
معصومه بلورچي: من يادم هست قبل از اين كه او (رحمان مناني) به اشرف برود، من مطلع نبودم كه او چنين تصميمي گرفته به من گفت كه مامان من مي‌خواهم يك چيزي به تو بگم، وقتي گفتم برام توضيح بده، گفت كه من تصميم گرفتم به اشرف بپيوندم، گفتم تصميم با خودت هست ولي مي‌تواني برام توضيح بدهي كه چرا؟ چون مي‌خواهم كه خوب بدوني. گفت كه مامان من اين‌جا راستش را بخواهي همه چيز دارم تحصيلم را دارم مي‌كنم تو هستي اين‌جا، دوستان خيلي خوبي دارم هيچ مشكلي ندارم ولي يك چيزي مرا آزار مي‌دهد وقتي كه من نگاه مي‌كنم كه چه جوري جوانان در ايران سركوب مي‌شوند، امكانات زندگي و تحصيلي مثل من اين‌جا ندارند، چه طوري عموي من را اعدام كردند چطوري بقيه خانواده‌ها را دارند اونجوري زجر و شكنجه مي‌دهند من نمي‌تونم اين‌جا راحت زندگي كنم من نمي‌تونم اين‌جا درس بخونم من يك انسانم و اونجا بود كه من اشك توي چشام جمع شد احساس متناقضي داشتم از يك طرف در دلم تحسينش مي‌كردم كه عليرغم خوب يه جوون يه جووني كه همه امكانات براي داشتن يك زندگي خوب، راحت اين‌جا داشته باشه ولي مي‌خواد صرفنظركنه وبپيونده به ارتش آزادي بخش و اشرف
- صحنه‌هايي از حمله مزدوران به اشرف در دهم شهريور
معصومه بلورچي: خوب به‌عنوان يك مادر وقتي شنيدم كه سحر روز اول سپتامبر شنيدم به‌شهادت رسيده لحظه خيلي خيلي سختي بود همه بيننده‌هاي شما كه الآن مادر هستند ، پدر هستند مي‌تونند من را حس كنند و همه مادراني كه صاحب اين 120هزار شهيد هستند. ولي آن چه كه باعث شد ذره اي خلل در عزم جزم ما رزمندگان آزادي ما مادران ما اعضاي اين مقاومت ذره اي خلل و سستي در ما ايجاد نشه بلكه بارها و بارها به دفعات از قبل مصمم‌تر باشيم هيچ چيزي نبود جز اين كه
- صحنه‌هايي از حمله مزدوران به اشرف در دهم شهريور
- معصومه بلورچي به يك آلبوم نگاه مي‌كند كه تصاويري از رحمان در آن هست.
-عكسهاي رحمان در كنار پل كارون اشرف و سالن امجديه

معصومه بلورچي: پسر نازنينم رحمان هست كه در سن 33 سالگي در اول سپتامبر 2013 همراه 51 قهرمان اشرفي ديگه به دست مزدوران مالكي و خامنه‌اي به‌شهادت رسيد».

انجمن نجات ايران .باقر رئیس الساداتی:‌ ما خسته نمیشویم!‎

اگر باید که نانم را از دست بدهم
اگر باید که پیراهن و بسترم را بفروشم
اگر باید که سنگتراشی کنم
یا نان را از زباله ها بجویم
یا از گرسنگی بمیرم و تمام شوم
ای دشمن انسان
سازش نمیکنم
و تا پایان میجنگم

قسمتی از شعر مقاومت سروده سمیع القاسم
هرچقدر هم تلاش و کوشش لازم باشد، ما با دل و جان انجامش میدهیم، هرچقدر که مبارزه با دجالیت و استبداد بها بطلبد ما با طیب خاطر و از دل و جان خواهیم پرداخت، هرچقدرهم که جنگ و مبارزه ما با ضد بشران هر روز مشگلتر و پیچیده تر شود، هرچقدر که تیرهای بلا و خیانت بر ما افزون و افزون تر ببارد ما خسته نمیشویم و تا به آغوش کشیدن شاهد آزادی و عدالت از پای نخواهیم نشست و عاقبت تورا ای دشمن ضد بشر از سریر قدرت و خیانت به زیر خواهیم کشید. ما را سر آن نیست که در میدان نبرد برای آزادی و رهایی، پشت به دشمن کنیم، از ما و از نسل آگاه و پویای ما دور باد ضعف و سستی در انجام مسئولیتهای تاریخی و انسانیمان. ما تلاش میکنیم در گسترش سنگرهایمان و آنها را به هزاران خواهیم رساند در ایستادگی و مقاومت روز افزون در هرکجای این جهان بزرگ که باشیم. نگاه کنید که دشمن مرتجع ما آخوند های حریص تشنه قدرت و اصلی ترین سد راه تکامل و آزادی در این زمان برای بقای وجود خیانتبارشان چه بر سر مردم وطن و مردم مظلوم منطقه خاورمیانه ما آورده است. چه به روزگار مردمی که جز حقی برای آزادی و زندگی و نفس کشیدن و نانی برای شکمهای گرسنه طلب کردن چیزی نمیخواهند، آورده است!!!؟. چگونه میتوان نشست و نظاره گر بود، تا به کی میتوان شانه بی قیدی بالا انداخت و با هزاران بهانه هیزم بیار آتش معرکه استبداد شد. نه، دشمن خوار و زبون هرگز نخواهد توانست ما را به سازش و خیانت بکشاند! نه با ریختن خونمان و نه با زندان و اسارت، نه با شکنجه و تبعید هرگز هرگز. ما خیابانهای جهان را پر میکنیم از وجودمان، ما در ویلپنت با فریادهایمان گوش جهانیان را پر میکنیم از صدای آزادیخواهانه مان و چشمان مردم  جهان را باز میکنیم بر مظلومیتمان، بر حقوق غصب شده مان و بر وطن غارت شده مان . امروز در ویلپنت و فردا، خیابان به خیابان ، کوچه به کوچه و خانه به خانه با دشمن بشریت درگیر میشویم و لحظه ای اجازه نخواهیم داد خواب راحت به چشمان حریص و سیری ناپذیرشان بنشیند!،ما ایستاده ایم تا به آخر، امروز همچون سالهای قبل در ویلپنت. دست افشان و پاکوبان و سرود عشق به زندگی و روشنایی بر لبانمان و فردا و فرداهای دیگر در پشت قصر و بارگاه دژخیم! و ببینید که نفسهای دشمن خوار و زبون در زیر ضربات جانانه مقاومت ما چگونه به شماره افتاده است. آری همین مقاومت ما است که آیت الشیاطین را با آن همه دجالیت و دروغ، غارت و یغماگری و سرکوب به خاک مذلت نشانیده و همچون کفتارهای زخم خورد به زوزه کشی در انداخته است. ما هرگز دست روی دست نخواهیم گذاشته و شاهدان خاموش جرم و جنایت این طایفه حرامیان نخواهیم شد. هویت و شخصیت تاریخی ما و منطقه ما بیشتر ازسی سال است مورد تجاوز بنیادگرایان قرار گرفته است . آری هرگز آرام نخواهیم گرفت هرگز. تا دنیایی را که فارغ از درد و رنج ما، فارغ از آوارگیها و در بدریهای ما در سواحل بیدردی و عافیت ، نرد عشق و مماشات با آخوند های ضد بشر میبازند به خود آوریم، ما آرام نخواهیم گرفت زیرا که تاریخ نشانمان داده است که برای آزادی و عدالت راهی جز انسجام و قیام متصور نیست، برای نجات مظلومان و شلاق خوردگان و برای احیای حقوق مسلمی که از ما دزدیده شده است راهی باقی نمانده است جز انسجام و همبستگی. ما آرام نخواهیم گرفت تا حاشیه نشینان و نان به روز خورانی را که تجارت خون میکنند و پول خون و اشک  مسکینان پارو میکنند شرافت انسان و انسانیت را لکه دار نموده اند به خود آوریم،
ما آرام نخواهیم گرفت تا بی طرفان را بگوییم چگونه میتوان بیطرف ماند  و صدای والای مقاومت را نشنید مقاومتی که به همت مجاهدین بال گشود و عزت و شرف انسان بودن و انسان ماندن در برابر ارتجاع  ضد بشر را به ما ارزانی داشت.
آری ما همه کسانی که در این سی و اندی سال بر اصول و اندیشه مقاومت پای فشردیم و به ارتجاع و حاکمیت بنیادگرایان با قاطعیت نه گفتیم ، ما که از خانواده مقاومتیم و به اندازه و توان و ظرفیت خود در متبلور کردن مبارزه و مقاومت تلاش نموده ایم ، ویلپنت را صحنه شکوهمند همبستگی ای میدانیم، ارتجاع سوز و آزادی آفرین
ما در ویلپنت تنها نیستیم و به یمن مقاوتمان و بیداری خلقهای منطقه مان،هزاران هزارهمدرد و همراه از خلقهای منطقه مان آنها که خانه و کاشانه شان را بنیادگرایان تهران نشین بر باد دادند، آنها که به یمن چشم پوشی مماشاتگران و شرکای جهانی ملایان غارت شدند و از عدالت و آزادیخواهی و حقوق انسانیشان بمب های بشکه ای و شیمیایی و خوشه ای بنیادگران نصیبشان شده است با ما آزادی را فریاد خواهند کشید. ما و هزاران هزار همدرد و همراه از برادران و خواهران مظلوم منطقه خاور میانه.
ما از این مبارزه  جانانه خسته نمیشویم زیرا که انسانیم 
ششم ژوئن دوهزار و پانزده



انجمن نجات ايران.نکیسا بامداد:‌ حقوق پایمال شده کودکان در نظام آخوندی

انجمن نجات ايران
وقتی به مساله کودک در نظام زن ستیز آخوندی نگاه میکنی ناخودآگاه یاد نیم بیت کوتاهی از شعر سعدی شیراز میفتی که: خانه از پای بست ویران است ... و این ویرانی آنقدر عمیق و گسترده است که چاره کار تنها و تنها در سرنگونی این حکومت زن ستیز و ضد کودک می باشد و بس.

شک نیست جامعه ایی که مردم و خانواده و به طبع کودکانش در یک بستر کاملا ناسالم و بیمار و آلوده به ناامنی، فقر، اعتیاد، فحشا و بزهکاری، اختلاس و دزدی و دروغ غرق گشته، هرگز نمی تواند بستر سالمی برای رشد کودکان فراهم آورد. چرا که یک جامعه سالم قبل از هرچیزی به سیستمهای دولتی و قوانین حمایتی محکم و بنیادینی نیازمند است که قطعا می بایستی از درون یک سیستم پیشرفته و مسئول، مبتنی بر شناخت علمی همه اجزا و پدیده های  یک جامعه برخاسته باشد.
اما در حکومت ملایان نه تنها هیچکس و هیچ چیزی در جای درست خود قرار نگرفته، بلکه مشتی تبهکار همچون محسنی اژه ای، مصباح یزدی، احمد خاتمی، احمدی نژاد و روحانی و سعید مرتضوی و امامان فاسد جمعه و سرکردگان سپاه و بسیج و ... و در راس همه خامنه ای جنایتکار، سی و هفت سال است که برگُرده این ملت سوار شده اند و نه تنها از علم و دانش و شناخت جامعه بویی نبرده اند بلکه از بی سوادترین افراد و عقب مانده ترین اقشار جامعه شمرده می شوند که تمام فکر و ذهن بیمارشان پر است از طرح های چپاول و دزدی و اختلاس های نجومی در کنار سرکوب و کشتار و به بند کشیدن مردمی که تحت ظلم و ستم آنان قرار گرفته اند.
در چنین وضعیتی است که هر یک از ما بارها و بارها پشت چراغ قرمزها، سر چهار راهها ، در مسیرهای شلوغ خیابانها و یا حتی در کنار جاده های پر خطر، حتما شاهد کودکانی بوده ایم که با یک بغل گل، یا کارتهای فال و اشعار حافظ ... به سویمان دویده و به چشمانمان زل زده اند و تو در پس نگاه بی رمق شان، شاهد یک بغل غم و یک دنیا اندوه و حسرت شده ای که شعله بر جانت می کشد.
 کودکانی که هر روز و هر لحظه با خود کوله باری از دردهای ناگفته به دوش می کشند. با جسمهایی نحیف و رنجور به هر سو می دوند و گل و آدامس ... می فروشند بی آنکه خود هرگز عطر گلها را ببویند و یا طعم خوب خوراکی ها را بچشند و یا حافظ را بخوانند. کودکانی که گرسنه می خوابند و برهنه می دوند و به دلیل کودک بودنشان جراعت فریاد و اعتراض و دفاع از خود ندارند و همچون گلی به سرعت با دنیایی از تمنا، زیر فشارهای بی رحمانه فقر و تنگدستی پرپر می شوند.
آری سخن از کودکان مردم ایران است که ثروت و ذخایر و منابع ملی شان، دریاچه ها و جنگل و نفت و گاز و پسته و پنبه و خاویار و فرشهایشان و نیز آبرو و حیثت و اعتبار و سربلندیشان، همچون تاریخ و فرهنگ و تمدن و زبانشان  توسط آخوندهای جنایتکار و سپاه و بسیجی و بنیادهای جعل و دروغ  مستضعفان و شهید و پاسدار ... به غارت رفته است.
از آمار و ارقام های سرسام آور که بگذریم بعنوان نمونه می توان به سوختن 29 کودک مدرسه دخترانه شین آباد اشاره کرد که دو تن در اثر شدت سوختگی جان باخته و بقیه تا آخر عمر تا اعماق روح و روانشان بیمار و دردمندند.
اما  سوال اینجاست، در سرزمینی که سرمایه های مردمش زبانزد جهانیان است چرا باید تجهیزات گرمایشی مدرسه اش از عقب مانده ترین نوع آن باشد؟
اما از سوی دیگر در حالیکه سران نظام با صدای بلند در رسانه ها عجز و ناتوانی خود را از خرید یک بخاری ساده و یا زدن یک پل معمولی برای روستای گاودانه و ... اعلام می کنند در مقابل، زمانیکه بحث بر سر تامین بودجه حزب الله و حماس و لبنان و سوریه و کمک رسانی تسلیحاتی به حوثی های یمن در پوشش مثلا کمکهای انسان دوستانه! باشد با تصویب چند فوریتی مجلس نظام و همراهی دولت و همه بنیادهای دروغین بسرعت پول جمع شده و میلیونی و میلیاردی  ثروت مردم و از جمله همین کودکان را روانه آنسوی آبها می کنند.
آنگاه در کشور خود شاهد کودکانی هستیم که گاه از فرط فقر توسط خانواده بفروش می رسند و مورد انواع آزارها و بهره برداری های  جسمی و جنسی قرار می گیرند. کودکانی که تبدیل به بردگان کاری می شوند و دنیای کودکیشان پر است از صدای ضجه ها، از دود و دمهای مواد مخدر و یا ضربه های سنگینی که بر سر و صورتشان نواخته می شود، همراه با اشارات و واژگان زشت و فرهنگ و کلمات چاله میدانی و ناپسندی که موسیقی هر روزه گوشهایشان شده است.
کودکان کارتن خوابی که از شدت فقر و تنگدستی  بهر سویی کشانده می شوند و به هر کاری تن میدهند و نداری و نداشتن غذای گرم ، لباس مناسب، بهداشت و درمان، امکانات آموزشی و امنیت و حتی از نداشتن حق رویاهای لطیف و قشنگ کودکانه در محیط های سرد و زمخت و بی رحم پیرامون خود رنج می برند.
بطوریکه به اعتراف رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران: حضور زنان باردار و کودکان در شرایط حاد در میان کارتن خواب ها در حال شیوع است و حاشیه تهران به مامنی برای کودکان کارتن خواب تبدیل شده است.
آمارهای غیر رسمی حکایت از وجود هفت میلیون کودک کار در ایران دارند. بیشترین تعداد کودکان کار در فاصله سنی ۱۰ تا ۱۵ سال هستند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، "محیا واحدی"، فعال حقوق کودک و دبیر سمینار تخصصی کودکان کار، میانگین سنی کودکان کار را بین ۱۰ تا ۱۵ سال اعلام کرد اما تاکید کرد: کودک کمتر از ۵ سال و حتی نوزادی که در آغوش مادر و به اجبار وارد چرخه کار می‌شود نیز وجود دارد.
خود سران رژیم اعتراف کرده اند شیوع آلودگی ویروس کشنده ایدز در بین کودکان بی سرپرست و کارتن خواب به نسبت بزرگسالان 45 درصد بیشتر است...!
اما در مقابل حکومت ملایان سن مجازات کیفری کودکان، پسران را ۱۵ سال و دختران را 9 سال تعیین کرده که در مغایرت با قانون کنوانسونهای بین‌المللی است که اعدام افراد کمتر از هجده سال را منع می کند و جمهوری اسلامی آنرا در سال 1372 در کنوانسیون حقوق کودک امضاء کرده و در مجلس آنرا به تصویب رسانده است.
اما با این وجود چه بسیار اتفاق افتاده است که کودکان ایرانی در زیر سن قانونی به دار آویخته شده و یا در روز تولد 18 سالگی خود پس از تحمل سالها حبس و زندان، طناب دار از حکومت ملایان هدیه گرفته اند!
سران حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی جهت ایجاد فضای وحشت و اختناق در راستای سرکوب اعتراض های اجتماعی در جامعه ای که جوانان و نوجوانان در خط نخست آن قرار دارند با بهانه های دروغین قصاص آنان را بویژه در ملا عام به پای چوبه های دار می فرستند تا بدین وسیله از سرعت فروپاشی حکومت پلیدشان  جلوگیری کنند.
در پایان باید اضافه کرد شاخص برجسته رشد اجتماعی یک کشور سالم ،به میزان حل تضاد زن در آن جامعه  بستگی داشته و هر چقدر تضادهای بیشتری در این زمینه حل شود از جمله برابری حقوق زن و مرد، بستر و فضای سالمتری برای رشد و شکوفایی کودکان آن جامعه  فراهم خواهد آمد.
همچنین یاد همه زنان و مردان شجاعی که بعنوان فعالان حقوق کودک، به عشق کودکان محروم ایران اینک در سیاهچالهای خامنه ای محبوس هستند را گرامی می داریم.
چهارم ژوئن 2015


انجمن نجات ايران.لعن چهارضرب بر مردگان كفن به دهن گرفته ـ نعمت فيروزي

انجمن نجات ايران
ظريفي نقل مي‌كرد از يك راوي و راوي هم به نقل از پدرش و او هم از پدرش تا 7 نسل كه مي‌رسيد به سال‌هاي اوليه سده ميانه (قرون‌وسطي) كه: بعضي از مرده‌ها نمي‌دانند كه مرده‌اند و چون به قول اطبا آوت پوت و اين پوت دارند (out put وin put) خيال مي‌كنند هنوز زنده هستند و بي‌توجه به سر آمدن اجلشان تلاش مي‌كنند ادامه دهند. هكذا نقل مي‌كرد از سرنوشت تيره‌اي از مردگان(مردگان خيانت‌کار) و به نقل از همان سلسلة هفتگانه راويان كه: وقتي مردگان خيانت‌کار مي‌فهمند روز حشر و حسابرسي نزديك است، كفن خويش به دهن گرفته از سر غيظ مي‌جوند!، جويدن كفن بدان سبب است كه اين مردگان هراسان از شهادت شاهدان‌اند كه در درگاه عدل الهي به‌صف ايستاده‌اند و در همان حال هراسان لج مي‌كنند و در دل آرزوي نابودي براي همه زندگان را مي‌كنند و واي بر روزي که مرده‌ها لج كنند! آن‌وقت چاره آن است كه بايد بر آن‌ها لعن چهارضرب فرستاد كه براي رفع هر بلا موجب است، و اگر بازهم مرده از لج نايستاد بايد جمعي را خبر كرده بيل به‌دست به گورستان رفته يک‌به‌يک گورها را بشكافند تا مردة كفن به‌دهن گرفته را پيدا كرده و با يك ضربه بيل راحتش كرده تا كفن را رها كند!!

اين داستان همارة مردگان سياسي و خيانت‌کاران عالم برزخ است كه روز حشر و داوري ملت و مقاومت ايران را بسيار نزديك ديده و هراسان گشته‌اند. هرازگاهي مرده‌اي كفن به دهن گرفته، طينت پليد خود را در قالب آرزويي منبعث از شقاوت نظام ولايت بيرون مي‌ريزد و خلايق را مجبور مي‌كنند كه بيل‌ها را برداشته و گورها را يک‌به‌يک بشكافند. يكي از اين مرده‌ها در واكنش به مقاله زنداني مقاوم صالح كهندل كف و كفن بردهان گرفته و ضمن سياه‌نامه‌اي جويده است: کاش شما هم حذف مي‌شديد و اين بي‌آبروئي‌ها را به‌جان نمي‌خريديد!
خبط و افتضاح مأمور گشتاپو آن‌قدر عيان است كه احتياج به توضيح ندارد و خود گوياي طينت و انديشه ضدبشري نظام و همه پيوستگان و عمله و اكره هايش است، زيرا که حتي نياز هم نديده كه عادي‌سازي كرده و قاعده بازي فرهنگي نمايي را كه هرازگاهي تبش سران سپاه و مأموران گشتاپو را مي‌گيرد، رعايت كرده و يك تيتر مناسب و معمولي براي نوشته‌اش انتخاب كند. و به مصداق ترك عادت موجب مرض است ! هرآن چه در طينت و کوزه انديشه ولايت است به برون تراويده و دقيقاً همان رابطه‌اي كه بين نظام و زندانيان و مردم و مخالفينش است يعني حذف!! را به نمايش گذاشته است. مگر متصور است كه توقعي غير از مرگ و نيستي از جاي‌جاي اين نظام داشت؟ حقيقتاً كه لعن چهارضرب!! بر اين جانوران شبه انسان موجب رفع بلاي تسليم طلبي و خيانت‌پيشگي است.
واقعيت اين است كه شکل‌گيري پديده مقاومت زندانيان مجاهد و مبارز در سياهچال هاي ولايت بعد از حماسه اشرف در سال 92 و قتل‌عام مجاهدين، وارد فاز تهاجمي شده و در حقيقت شكل «بيا،بيا» به خود گرفته و بدل به «كانوني شورشي» شده است كه مزدوران گشتاپوي ولايت چاره‌اي جز حمله و هجوم سيل گزمگان خود بدان جا نيافتند و همه رسوايي و بي‌آبرويي داخلي و بين‌المللي را به جان خريدند تا اين كانون مقاومت را سركوب و پراكنده سازند. و البته كيست كه نداند هر بيانيه و يا مقاله و دست‌نوشته‌اي كه از جانب اسيران مجاهد و مبارز منتشر مي‌شود قبل از هر چيز حاکي از اوج فداكاري و ثبات قدم كامل اين قهرمانان براي پرداخت قيمت كلمه به كلمة آن است و هريك مصداق«بيا، بيا» گفتن به رژيم است. و بي‌دليل نيست كه رژيم از اين مقاومت‌ها مثل مار زخمي به خود مي‌پيچد و دنبال فرصت مناسب براي انتقام گرفتن از آن‌ها و به بيان تيتر مزدور گشتاپوي ولايت «حذف» آنان است. كيست كه نداند وقتي هم كه رژيم پاره‌پاره و غرق در بحران و فساد ولايت در تعادل قواي بين‌المللي و اوضاع انفجاري داخلي، نمي‌تواند سياست «حذف»را در مورد زندانيان به‌پيش ببرد، سياست «تجديد محاكمه نمايشي» را در پيش مي‌گيرد تا آن‌ها را در زندان براي فرصت مناسب نگه دارد و صدالبته از جانب زندانيان مقاوم و قهرمان به پشيزي گرفته نشده و آن را به رسميت نشناخته‌اند و حتي ارزشي براي حضور در اين بيدادگاههاي نمايشي قائل نشده‌اند.
مقاومت سترگ و تحسين‌برانگيز زندانيان مجاهد و مبارز كه دشمن ضد بشري را در فضاحت تمام به پاسخگويي، واداشته است حقيقتاً فراز جديدي از مقاومت در تاريخ زنداني سياسي ايران است و مصداق يكي از همان هزار اشرف است كه از يک‌سو خشم گشتاپوي آخوندي را برانگيخته و از سوي ديگر درود مردم ايران و ديگر اشرف نشانان سراسر عالم را نثار اين گردان گردن‌فراز كرده است.
بله، گشتاپوي آخوندي و همه آن خيانت‌پيشگان پيوسته به بارگاه ولايت، دم درآورده‌اند و مي‌خواهند ضعف و ناتواني رژيم در حذف فيزيكي زندانيان را، به دموكراتيك بودن نظام مرتبط كنند و تا آنجا پيش مي‌روند كه به قياس با زندان‌هاي نظام مدفون سلطنتي افتاده است !
مأمور قلم به خوني كه حالا آمده و چهره يك منتقد فرهنگي و سياسي به خود گرفته و در همان آغاز بند را آب‌داده ! به‌خوبي مشرف و آگاه است كه در سال گذشته مقاومت سترگ زندانيان چگونه سراپاي نظام پليد ولايت را به لرزه درآورد و آن‌ها را مجبور به ارتكاب جنايت هرچه بيشتر عليه زندانيان دست‌بسته كرد، تا آنجا كه مجبور شد چندباره زندانيان را به سياهچال هاي مختلف تبعيد كند. اي لعن و نفرين بر جانيان و قاتلان ملت ايران كه نقد و انتقادشان هم بوي خون و حذف مي‌دهد و مثل امام خون آشام‌شان، فقط از بوي خون سرمست شده و انگيزه مي‌گيرند.
واقعيت اين است كه پارس خوابيده و اجباري اين خائنان به خلق، در بارگاه «خليفة ارتجاع» و آرزوي حذف عنصر مقاومت و ايستادگي نه‌تنها دردي از رژيم پا به گور آخوندي دوا نمي‌كند بلكه مبين رسوايي و آبرو باختگي اين جانيان است و بقول زنداني مقاوم صالح كهندل: «احمق‌ترين مردمان آن گروهي هستند كه درمان دردشان را در نجاست رژيم آخوندي مى‌جويند»

نعمت فيروزي

خرداد94