۱۳۹۴ مهر ۱۵, چهارشنبه

ایران آزاد فردا ، 7 اکتبر2015 :« ابزار و شیوه کار وزارت اطلاعات از اپوزیسیون سازی تا شناسائی و انحراف افراد در خارج کشور

                                                            


در یک افشاگری بی سابقه، یک مقام وزارت اطلاعات حکومت اسلامی که… چندی پیش به اروپا پناهنده شده بود، گفت که در معاونت های ده گانه وزارت اطلاعات واحدهایی وجود دارند که مأموریتشان ایجاد هسته های تحت کنترل در درون اپوزیسیون خارج ازکشور است.
این مأمور گفت: « ما افرادی را در خارج از کشور داریم که کارشان عبارتست از تماس با چهره های سرشناس اپوزیسیون و خود را پیرو و یا هوادار آنها نشان دادن. آنها باید این نزدیک شدن را به طور فعال انجام دهند و با تعریف و تمجید از آن شخصیت تماسهای فردی با وی برقرار کرده و به او بباورانند که با نیت خوب و جهت مبارزه با حکومت اسلامی عمل می کنند. سپس بتدریج ضمن کشف افکار، عقاید، روانشناسی فردی، روابط و شبکه های همکاری این شخصیت، اطلاعات را به وزارت اطلاعات بفرستند و در مقابل دستورات وزارت را در رابطه با این شخصیت بکار گیرند
این مأمور ادامه می دهد: « ما از طریق برخی افراد که با ما همکاری دارند جمع کثیری از ایرانیان خارج از کشور را تحت اختیار داریم، بدین ترتیب که مأمور با افرادی چند در تماس است از آنها کسب اطلاع می کند و به آنها خط می دهد، آنها را بر له یا علیه کسی یا جریانی تحریک می کند و یا برای توزیع یک شایعه از آنها استفاده می کند».
او می گوید: « ما آنچه را که بعنوان موضوع عمده برای رسانه های خارجی باید مطرح شود، تعیین می کنیم. در هر زمان از طریق امکانات رسانه های در اختیار خود، یک موضوع را مطرح کرده و سپس از شبکه خود به این جریان دامن می زنیم. با تلفن های مختلف به رادیو و تلویزیونها این موضوع را بصورت پرسش یا طرفداری و یا انتقاد مطرح کرده و آن رسانه یا آن برنامه ساز را وادار می کنیم که به واکنش بپردازد».
بگفته وی: « کار جذب ایرانیان از طریق واحدهای مربوط به سفارتخانه ها در هر کشور انجام می شود و فقط در آمریکا این کار بعهده افراد مشخصی است. پس از آنکه فرد شناسایی شد، بسته به اینکه به ایران رفت و آمد داشته باشد یا خیر کارها تنظیم می شوند. معمولاً کار جذب افرادی که به ایران می روند و می آیند بسیار ساده است و ریششان راحت در گرو می باشد. در مورد سایر ایرانی ها نیز از طرق مختلف اقدام می شود از جمله بوسیله دوست و آشنای آنها و شناخت از زندگیشان، نیازهایشان، مشکلاتشان و تمایلاتشان.
این مأمور ادامه می دهد: « افراد، رسانه ها و تشکیلات متعلق به وزارت اطلاعات وظیفه دارند که در زمانهای معمول به کار خود بپردازند و نقش رسانه های یا بیطرف و یا مخالف نظام را ایفا کنند. در این مواقع عادی هدف فقط پیش بردن اهداف کلی نظام است، یعنی دورکردن افکار از نوع مبارزه رادیکال از یکسو و مانع از شکل گیری یک خط متحدساز شدن از طرف دیگر»مأمور توضیح می دهد: «مثلاً ابزار وزارت برعلیه فلان جریان اپوزیسیون یا یک تشکیلات و یا یک شخص وارد عمل شوند و اجازه ندهند که این جریان یا شخصیت مطرح شود و پا بگیرد، معمولاً جریان اینطورست که خط اصلی توسط تهران تعیین می شود و وقتی که یکی از رسانه های شبکه وزارت آنرا مطرح می سازد، بلافاصله وسایل ارتباطی دیگر شبکه و یا افراد درون آن کار خود را آغاز کرده و این خط را به پیش می برند. همه ابزارها به کار گرفته می شوند: مطبوعات، اینترنت، رادیوها، تلویزیونها، تلفن و ارتباط فردی، تشکیل جلسه و سخنرانی، گردهمآیی و سمینار و امثالهم و غیره. همه راهها مجازند به شرط آنکه خط را به پیش برند و تبلیغات را تقویت کنند. هدف اشغال صحنه توسط موضوعات مورد نظر وزارت است»..
مأمور می گوید: «از دانشجویان بورسیه حداکثر استفاده می شود، آنها در هر سفر به ایران جلسات ویژه دارند و تخلیه اطلاعاتی شده و توجیه می شوند. علاوه بر این باید گزارش ماهیانه بدهند و یا اگر لازم باشد، گزارش ویژه.
از همسران دانشجویان بورسیه برای نفوذ به خانواده های ایرانیان مقیم هر کشور استفاده می شود. مأموریت هایی مانند تلفن زدن به رسانه ها نیز با آنهاست. بعضی حتی دوره آموزشی قبل از اعزام طی کرده اند. در زمان حضور در هر کشور نیز گزارش های ویژه دارای ارزش حتی پاداش دریافت می کنند. زوج دانشجوی بورسیه تحت نظر یک مسئول اداره می شود که معمولاً با سفارت و یا مستقیم با تهران در ارتباط است».
این مأمور میافزاید: «پر کردن صحنه تبلیغاتی و رسانه های خارج از کشور یک کار هماهنگ میان وزارت (اطلاعات) و وزارت خارجه و نیز چند سازمان دولتی دیگر مانند سازمان تبلیغات (اسلامی) است. بودجه آن از طریق چندین منبع از جمله دفتر ولی فقیه و نیز بودجه ویژه ای که ظاهراً برادر رفسنجانی آنرا اداره می کند، تأمین می شود. چندین رابط در لندن کار توزیع این بودجه را در اروپا بعهده دارند و یک رابط در امارات نیز برخی دیگر از این افراد و رسانه ها را مورد حمایت مالی قرار می دهند. در دبی در پوشش یک شرکت تجاری این کارها صورت می پذیرد».

مأمور می گوید: « چندین مورد بوده که پورسانتاژهای حق واسطه گری برای معاملات انجام شده توسط فلان شرکت خارجی در ایران به حساب رابط ها در خارج از کشور ریخته شده. هدف آنست که رد کمتری از جانب دولت ایران در این بده بستانها به جای گذاشته شود. مواردی از حمل بسته های تریاک در کیفهای دیپلماتیک بوده که در خارج از طریق رابطها به عنوان پاداش به همکاران شبکه داده می شده است».

مأمور می افزاید: «در داخل وزارت مخابرات واحد کنترل تلفنها روزانه هزاران مکالمه را که از طریق کارتهای مخصوص و شماره های مخصوص انجام می شود، مورد شنود قرار می دهد. این واحد در واقع متشکل از مأموران سپاه وزارت اطلاعات است که به کنترل شماره هایی می پردازد که از کارتهای شرکتهای ساخته وزارت اطلاعات در خارج استفاده می کنند. چند شرکت که توسط آقازاده ها مورد سرمایه گذاری قرار گرفته به ترمینالهای این واحد کنترل در ایران وصل هستند و تمامی استفاده کنندگان از کارتهای آنها مورد شناسایی و شنود قرار می گیرند». مأمور می گوید: « شناسایی مخالفان فعال در خارج از کشور و تهیه پرونده از آنها جزو وظایف اولیه شبکه است و آنها چندین کارشناس کامپیوتر برای این منظور به خارج از کشور ارسال داشته اند.

آفتا بکاران، اسماعیل محدث ، 7اکتبر 2015: « ارزش حقوق بشر»

                                                                                    

بان کی مون دبیرکل محتاط سازمان ملل متحد در ارایه  گزارش سالانه اش، 25 سپتامبر، در مورد اوضاع حقوق بشر در ایران اظهار نگرانی کرد. در این گزارش بان کی مون به طور خاص نگرانی عمده اش را در مورد اعدام افراد زیر سن قانونی و همچنین در مورد اعدام های خیابانی ابراز داشت. وزارت خارجۀ رژیم آخوندی در جواب دبیرکل سازمان ملل او را متهم نمود که دست به موضعگیری سیاسی جانبدارانه زده است. از زمان ریاست روحانی تا کنون در ایران دست کم 2000 هزار نفر اعدام شده اند.
رژیم آدمخوار آخوندی دارای بالاترین تعداد اعدام افراد زیر سن قانونی بوده و همچنین بر سکوی اول شمار ننگین اعدام نسبت به جمعیت قرار دارد. در روز 29 شهریور جوانی 19 ساله را، به جرم ایجاد مزاحمت برای زنی، در زندان وکیل آباد مشهد به دار آویختند. در ایران بسیاری از کشیش های مسیحی به خاطر مذهب و عقیده اشان در زندان بسر می برند. گفتن ندارد که دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران از اختناق و شمار بالای اعدام به مثابۀ ابزار سیاسی-امنیتی برای جلوگیری شورش مردمی استفاده می کند که از این حکومت بیزارند. ایران بزرگترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه می باشد و در زندان های رژیم ولایت فقیه ده ها روزنامه نگار در بند بسر می برند. دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران مشتری اول ابزار و آلات سانسور اینترنتی بوده و تاکنون چند میلیون تارنمای مربوط به مسائل فرهنگی و اجتماعی و اخبار و بلوگ را مسدود کرده است. در این بین در حالیکه بسیاری از معلمین همچنان در زندان بسر می برند وزیر آموزش و پرورش ایتالیا، لجک اجباری به سر، به دیدار همتایش در ایران سفر کرد.
رسول بداقی، معلمی که به خاطر فعالیتهای سندیکائی به 6 سال زندان محکوم شده بود و در تاریخ 13 مرداد دورۀ محکومیتش به پایان می رسید، در حالیکه در حبس بسر می برد 3 سال به محکومیتش اضافه شد. رژیم عقب ماندۀ آخوندی هرگز قادر نخواهد بود به هیچ قانونی، حتی به قوانین خودش، پایوند باشد. روز اول مهر، روز بازگشائی مدارس در ایران، بازهم معلمین دیگری بازداشت شدند. حسن روحانی رئیس جمهور رژیم آخوندی، در زمان حضورش در نیویورک، از تماس تلفنی و یا دیدار "تصادفی" با باراک حسین اوباما منع شده بود، امّا مَتئو رنزی، نخست وزیر ایتالیا با او دست داد و به او قول دیدار از ایران را به همراه هیئتی بزرگ از سرمایه داران را داد. طومار کلبی مسلکان حقوق بشر که به خدمت رجال رژیم آدمخوار آخوندی می روند درست مثل پروندۀ نقض حقوق ابتدائی مردم ایران از طرف رژیم ولایت فقیه بلند و سیاه می باشد.
رژیم آخوندی تاکنون 61 بار از طرف ارگان های مختلف سازمان ملل به خاطر نقض شدید و دائم حقوق بشر محکوم شده است. نخست وزیر ایتالیا رنزی دو سال پیش زمانی که گرم کارزار برای کسب کرسی دبیری حزب دمکرات بود، گفته بود که وجود حکومت تهران سرمنشاء بحران خاورمیانه است. او با گفتن این مطلب نشان داد که توان قرائت صحنۀ سیاسی خاورمیانه را دارا می باشد؛ این خود چیز کمی نیست، چرا که بسیاری از مفسران و خبرگان به راستی از درک و تفسیر اوضاع منطقه عاجز می باشند. یک دولتمرد می بایست قدری هم به واقعیات توجه داشته باشد. لذت گرمای کرسی ریاست، هر چقدر هم که مهم باشد، نمی بایست چشم ها را از دیدن باز بدارد. اوضاع وخیم اقتصادی در ایران، که فساد ذاتی نهادینه شدۀ رجال بی کفایت رژیم ولات فقیه آن را رقم زده است، هرگز اجازه نخواهد داد تا رابطۀ سالم و مستمر بین طرفین برقرار شود. هر گونه رابطۀ تجاری با ایران آخوندزده از ویژگی بزن و دررو برخوردار می باشد و بدتر از این باعث فقر بیشتر مردم ایران خواهد شد و به این رژیم پول و اکسیژن برای توسعه طلبی، که راز بقایش محسوب می شود، هدیه می کند. بدیهی است داد و ستد تجاری با این رژیم خون آشام مشروعیت نداشته و شرافتمندانه نیست. برای مردم ایران سودی نداشته و آن را تاراج مملکتشان تلقی می کنند و از طرف دیگر این داد و ستد بحران منطقه را تشدید می کند که دود آن به چشمان خود غربی ها هم خواهد رفت.
"زحمت" سرنگونی دیکتاتوری حاکم بر ایران بر عهدۀ فرزندان این سرزمین می باشد. امّا شاید لازم باشد دو نکته را به نخست وزیر ایتالیا مَتئو رنزی در مورد روابط ایران و ایتالیا یادآوری کنیم: در دیدار با عناصر رژیم خبیث و آزادی کُش ولایت فقیه، که مورد انزجار مردم ایران می باشد، به شور و شوقت دهنه بزن؛ به همراه هیئتی که به تهران می بری خواهشاً زنان لچک اجباری به سر را با خودت تبر، چرا که باعث تحقیر آنها شده و به زنان ایرانی اهانت می شود و به لحاظ زیبائی شناسی دهشتناک می باشد. آیا زمان آن نرسیده است که دیگر دولتمردان غربی چشمانشان را در مقابل بنیادگرائی اسلامی، که قلبش در تهران می طپد، باز کنند؟ آیا باز هم می شود این پدیده را دست کم گرفت؟ آیا هنوز می شود آثار شوم آن را در منطقه و تهدید جدی آن را برای غرب نادیده گرفت؟ امّا سوالی می بایست به آن پاسخ داد این است: برای سیاستمداران غربی حقوق بشر چه ارزشی دارند؟ طرح این سوال را برای سوداگران و سرمایه داران و تجار محترم غربی، اجالتاً به وقت دیگری موکول می کنیم.


همبستگی ملی ایران ،هادی محسنی7اکتبر 2015 :« سوریه و خط قرمزها »

ارتجاع و مماشات در برهه هایی از تاریخ همخوانی و هم نوایی خود را نشان میدهند. این همسویی ها البته ریشه در تاریخ استعمار و در پیامدهای حاکمیت دیکتاتوریهایی است که همواره مورد حمایت همان مماشاتگران بین المللی بوده اند. در مقابل این پیوند نامیمون پیوند مبارک خلقها را در تاریخ داریم که برای برانداختن این اتحاد نامیمون خون داده اند و مقاومتشان تا پیروزی هم ادامه می یابد.
ذبح ارزشها وکلمات حاصل عملکرد تاریخی ارتجاع و استعمار بوده و هست. یکی از این مقوله ها «خط و خطوط» قرمز در امور سیاسی، ایئولوژیکی و غیره است که اتفاقا بیشترین کلمه مصرفی همان استعمار، مماشات و ارتجاع نیز هست.
به نظر نگارنده مماشات مساوی ارتجاع نیست اما میشود گفت که مماشات بخشی از ساختار ارتجاع هست کما اینکه ارتجاع بخشی از ساختار مماشات. بهمین جهت تاریخا پیوند ناگسستنی دارند.
در مورد سوریه که بکار بردن تمامی واژه ها و اصطلاحات در همین مورد، مدنظر است. جدیترین نقطه و مرحله استفاده از کلمه « خط قرمز» را رئیس جمهور امریکا آقای اوباما در مورد استفاده از سلاح شیمیایی حکومت اسد در کشور سوریه بکار برد.
جنگ داخلی سوریه از سال ۲۰۱۱ آغاز شده و موجب ویرانی‌ها و ناامنی‌های گسترده در این کشور شده‌است. رسانه ها در رابطه با همین جنگ از قول اوباما نوشتند: « خط قرمز ما استفاده از سلاح‌های شیمیایی توسط نیروهای امنیتی سوریه است».
بدین ترتیب اوباما از آگوست 2012، به سوریه هشدار داده است که استفاده از سلاح شیمیایی خط قرمز ایالات متحده است و عبور از آن اشتباهی بزرگ برای دولت سوریه خواهد بود.
اما دولت فاشیستی سوریه  از خط ترسیمی اوباما عبور کرد و خوشحالی ارتجاع خمینی در ایران را هم فراهم نمود. بطوریکه سایت حکومتی « دیپلماسی ایرانی» به نقل از « فارن پالیسی» به تاریخ یکشنبه 8 اردیبهشت 92 نوشت: «در اینجا این پرسش مطرح است که در صورتی که رئیس جمهور آمریکا برای دفاع از خط قرمزهایش در مورد سوریه آماده نباشد، چه کسی خط قرمزهای واشینگتن برای تهران را جدی خواهد گرفت؟».
به همین دلیل و دلایل دیگر است که روزنامه حکومتی «سیاست روز» به تاریخ 10 اردیبهشت 92 نوشت: «ادعاي خط قرمز اوباما ادعايي ديپلماتيك براي فريب افكار عمومي است». و در واقع حرف دل همه حکومتیان ایران را با تمسخر اوباما و خط افتضاحی او، روزنامه ای کرد.
بلی حکومتیان دستگاه ارتجاع خمینی راست می گویند چون وقتی 30 هزار نفر در عرض چند ماه در زندانهای ارتجاع ایران قتل عام میشوند چه کسی به شعر و شعار حقوق بشری مماشات باور می کند. جواب: هیچ کس؛ زیرا کلماتی که بار و محتوای ارزشی آن ذبح شده باشد دیگر یک راه باقی می ماند و آن هم حرف دختر ایران زمین «صبا» ی قهرمان است که در آخرین نفسهایش که توسط همین ارتجاع و مماشات قربانی شده بود گفت: «تا آخر ایستاده ایم» تا حقوق ملت ایران از حلقوم ارتجاع و استعمار و مماشاتگران بین المللی و داخلی گرفته شود. باید به جد و شایسته این شهید گفت که  دختر ایران زمین « صبا » یک مجاهد خلق ویک رزمنده تسلیم ناپذیر ارتش آزادیبخش ملی ایران بود.
اما مختصری از تاریخچه سوریه:
سوریه کنونی، در گذشته بهمراه کشورهای اردن، لبنان و فلسطین بخشی از سرزمین شام محسوب می گشت. این کشور سابقه ای طولانی دارد که مورخان آن را تا 5 هزار سال پیش می رسانند... . نام کنونی سوریه را فرانسویان پس از فروپاشی عثمانی و مستعمره نمودن این کشور از روی تاریخ کهن این بخش از جهان و آشوریان باستانی بر این سرزمین نهادند.
دمشق پایتخت سوریه است و این شهر را دروازه تاریخ می‌نامند و معروف است که این شهر که از کهن‌ترین شهرهای جهان می‌باشد، از ۸ تا ۱۰ هزار سال قبل از میلاد پیوسته محل سکونت انسان بوده‌است
... سوریه خط مقدم و خاکریز اول تلاقی وبرخورد و احیانا تعامل با جهان آنروز یعنی امپراتوری رم شرقی و اقوام و ادیان مطرح آن زمان یعنی یهود و نصارا وآئین های میتراومانی و سایر فرق بود ازنظر تاریخی ونژادی، در ان اقوام سامی عرب و یهودی کنعانی، ارمنی و اسوری، کُرد کوه نشین و فنیقی دریانورد و هیتی های آناتولی موطن گزیده اند. لذا سوریه ای که امروز راجع به آن صحبت می کنیم علاوه بر اکثریت مسلمان سنی و شیعه، موطن اقلیت های قومی و مذهبی دیگری هم هست که به پیچیدگی کار می افزایند. این موزائیک را شاید بشود بشرح زیر تقسیم بندی کرد:
- سنی ها: اکثریت جمعیت سوریه سنی مذهب هستند. مسلمانان سنی 75 درصد جمعیت سوریه را تشکیل می دهند. از نظر تعدادبه ترتیب علویان، مسیحیان، دروزی ها و اسماعیلی ها اقلیت های مذهبی دیگر را تشکیل می دهند.
 -علوی ها: این گروه در سوریه بزرگترین اقلیت مذهبی بشمار میروند. انها از نظر اعتقادی شاخه ای از تشیع هستند. علویان برحسب نوشتجات مختلف حدود 10 تا 15 درصد جمعیت سوریه را تشکیل می دهند. (دیپلماسی ایرانی، دوشنبه 17 بهمن 139)
حافظ اسد، پدر بشار اسد از سال 1970 تا سال 2000 قدرت اول در سوریه بود. پس از مرگ او بود که بالاخره بشار اسد را جانشین او کردند. از نظر حافظ اسد گویا برادر بزرگش « باسیل» مورد نظر بوده که جانشین اش شود که در تصادفی کشته میشود.
تقدیر و سرنوشت سیاسی، اینک بشار اسد را به مسیر و جاده‌ای کشانده است که همانند اتوبان فرودگاهی که برادرش «باسیل» در آن کشته شد، تاریک و مه آلود است.
با نگاهی به تاریخ گذشته کشور سوریه، به نظر می آید که تاریخ این کشور در شکلی جدید و با سیاستهایی جدید ورقی دیگر خورده است. این ورق تاریخی را اما رژیم ایران، روسیه، امریکا و دیگران، آشکار و پنهان پاره کرده اند و اینکه چگونه این ورق دوباره بازسازی شود و یا جوری دیگر ساخته شود را آینده نشان خواهد داد.
نادیده گرفته شدن خط قرمزهای امریکا و اوباما توسط خودشان و به زردی گرائیدن آن، روسیه را گستاختر ساخت که با ورود نظامیش به صحنه داغون و از هم گسیخته سوریه، صفحه جدیدی در صحنه آشفته جهانی و منطقه ما گشوده شود.
30 سپتامبر 2015 برابر با 8 مهر 94 روسیه رسما حملات خود در سوریه را اجرایی کرد. نخود آش این ورود نظامی « تزاریسم» روسیه هم مبارزه با داعش است که هیچ صاحب نظر جدی آن را تمام عیار نه قبول می کند و نه با توجه به عملکردهای تا کنونی آن، اهداف واقعیشان را باور می کنند.
ورود نظامی روسیه به سوریه علائم و پیامدهایی را دربر می گیرد:
1- ورود نظامی- لجستکی رژیم ایران بهمراه قشونی بنام «حزب الله» لبنان با شکست و بن بست مواجه شده است. چون ورود روسیه نهایتا به نفع رژیم های ایران و سوریه تمام نمیشود و اگر هر دو رژیم ایران و سوریه این ورود روسیه را پذیرفته اند از اجبار است و انتخابی است بین بدتر و بدترین. بعبارت بهتر ورود علنی روسیه به جنگ با مردم و مقاومت سوریه، رژیم ایران و روسیه را در یک جبهه عملا نشان میدهد که قاطعانه تر شدن مواضع مقاومت سوریه، ائتلاف نظامی منطقه ای به رهبری عربستان و مشروعیت هرچه بیشتر مقاومت ایران برای سرنگونی خلیفه ارتجاع در ایران زمین را به ارمغان می آورد و ...
. اما از طرف دیگر آنچه که مشخص است روسیه منافع ژئوپلیتیکی خود در بندر طرطوس سوریه را دنبال می کند که از دوران جنگ سرد در اختیار دارد. منافع و پایگاه جدیدی را هم احتمالا در نواحی شهر ساحلی «لاذقیه» دنبال می کند که  بشار اسد وعده آن را طبق نوشته رسانه های ماه سپتامبر به پوتین داده است؛ که میتواند پایگاه نظامی بزرگتری را هم تاسیس نماید.
2- نارضایتی زیادی در میان بقایای رژیم سوریه و حزب بعث آن کشور بوجود می آید و شاید انشعابهای بزرگ و جدیتری را هم بدنبال داشته باشد.
برای نمونه، به گزارش خبرگزاری فرانسه از دمشق، یکی از مخالفان داخلی رژیم اسد امروز پس از انتقاد از حملات هوایی روسیه در سوریه بازداشت شد.
3- انسجام درونی ارتش آزاد سوریه قویتر خواهد شد و کمکهای ائتلاف نظامی منطقه به ریاست عربستان را بدنبال خواهد داشت که اکنون مشغول کمک به نیروهای مردمی یمن برای آزادسازی بقیه نقاط اشغالی کشورازدست حوثیهای طرفدار رژیم ایران هستند.
بدین ترتیب این تحرک روسیه خیلی از معادلات جاری در منطقه را بهم زده است و توپ عملا وارد زمین همه بازیگران بویژه زمین بازی باخت رژیم ایران شده است.
بعبارتی دیگر از دل بندوبست های مماشات و حکومت نالان و نالایق ایران، ورود نظامی روسها درآمد که با بمبهایش مغز سازشکاری مماشاتگران با رژیم ایران را هم نشانه میرود.
ولی نهایتا این نکته قابل اثبات است که سوریه دیگر برای حکومت ولایی ایران نه شیر است و نه عسل بلکه زهریست که ولایت فقیه آماده سرکشیدن جام آن باید باشد که سرنگونیشان را جلوتر از زمان سابق رقم خواهد زد


۱۳۹۴ مهر ۱۴, سه‌شنبه

ایران اسرار ، 6 اکتبر 2015:«افشاي تلاش خامنه اي براي رفع و رجوع برجام در مجلس در جدال هاي باندهاي رژيم»

  

عجله خامنه اي برای تأیید برجام توسط مجلس رژیم؛ چرا؟
 آنچه در جریان جدال آخوند رسایی و بعضی دیگر از نمایندگان دلواپس با علی لاریجانی رئیس مجلس بیرون زد، این بود که شخص خامنه‌ای در پی رفع ورجوع موضوع برجام در مجلس و قانونی کردن! مرحله پایانی جام زهر اتمی است.
روز 12مهر 94 پس از قرائت متن کامل گزارش نهایی کمیسیون ویژه برجام در مجلس ارتجاع، بلافاصله تعدادی از نمایندگان مجلس یک طرح دوفوریتی تحت عنوان ”اقدام متناسب و متقابل دولت در اجرای برجام“ که باحمایت هیأت‌رئیسه مجلس و به‌ویژه شخص لاریجانی تهیه شده بود را به مجلس رژیم ارائه کردند.
اما این اقدام شکست خورد و این طرح به قید یک فوریت به تصویب رسید که مفهوم آن در قدم اول بررسی و تصویب این طرح در کمیسیون امنیت مجلس رژیم است و پس از آن قابل بررسی در جلسه عمومی مجلس می‌باشد.
آنچه که در جریان جدال آخوند رسایی و بعضی دیگر از نمایندگان دلواپس با علی لاریجانی رئیس مجلس بیرون زد، این بود که شخص خامنه‌ای در پی رفع ورجوع موضوع برجام در مجلس و قانونی کردن! مرحله پایانی جام زهر اتمی است.
مجلس رژیم قبل از جلسه علنی خود، جلسه غیرعلنی داشته که در آن جلسه توصیه‌های خامنه‌ای و دفترش برای ختم غائله برجام در مجلس مطرح می‌شود، که در جلسه علنی آخوند رسایی در جدال با رئیس مجلس رژیم صراحتاً به آن اشاره کرد.
آخوند حمید رسایی، لاریجانی را به‌خاطر حمایتش از برجام و تلاش برای تأیید آن در مجلس رژیم زیر ضرب گرفت و به توصیه دفتر خامنه‌ای نیز اشاره کرد که در آن به نمایندگان مجلس رژیم گفته شده است زودتر قال قضیه برجام در مجلس را بکنند.
رسایی در این زمینه گفت گفت: ”در جلسه غیرعلنی موضوعاتی منتسب شد به دفتر آقا که جای رسیدگی دارد… گفتید از دفتر زنگ زدند گفتند چرا زودتر تصمیم‌گیری نمی‌کنید؟! ما هم چاره‌ای نداریم. اگر رهبری تأیید کرده، پس ما داریم چی را صحبت می‌کنیم؟ … (اما) رهبر انقلاب حاضر نشده‌اند تا حالا این برجام را دست بگیرند“.
در پاسخ به رسایی لاریجانی نه تنها عجله خامنه‌ای و دفترش را در این مورد تأیید کرد، بلکه به نامه آخوند مکارم شیرازی نیز در این زمینه اشاره کرد و گفت: ”نه تنها دفتر آقا که آیت‌الله مکارم هم نامه نوشتند خودتون هم دیدید، همه منتظرند تصمیم بگیریم، شما تصمیم بگیرید
اکنون این سؤال پیش می‌آید علت شتاب خامنه‌ای و دفترش، آخوند مکارم شیرازی و رئیس مجلس رژیم برای تأیید برجام و ختم غائله توسط دلواپسان چیست؟
جواب در ادامه سخنان لاریجانی و نامه مکارم شیرازی و تلاش احمد توکلی در زمینه تصویب طرح دوفوریتی آمده است.
لاریجانی در توجیه شتاب خود برای پایان دادن موضوع بررسی برجام در مجلس رژیم می‌گوید: ”گفتند چرا عجله دارید؟ هر انسانی که صحنه بین‌المللی را آشنا باشد و بداند که ما توی چه مسیری حرکت کردیم، می‌داند که تأخیر داریم. ما فکر می‌کردیم کنگره آمریکا (برجام را) رد می‌کند، بعد رئیس‌جمهور وتو می‌کند، این زمانبندی را داشتیم، خب این نشد، زمان اجرایش جلو افتاد. ما متناسب با این نتوانستیم، چون کمیسیون (بررسی برجام) نتوانست به موقع گزارش بدهد و ما مقید بودیم گزارش کمیسیون اول خوانده بشود. بنابراین الآن هر چه تأخیر بشود به ضرر ماست، فکر نکنید تأخیرش به نفع ماست، به ضرر ماست“.
احمد توکلی یکی ازنمایندگان شاخص مجلس رژیم هم به‌خاطر مصلحت نظام از نمایندگان مجلس رژیم خواست تأخیر نکنند و به دو فوریت طرح «اقدام متناسب و متقابل دولت در اجرای برجام» رأی بدهند.
مکارم شیرازی با نگرانی بسیار در مورد نظام و شرایط خطیری که در آن قرار دارد برای تأیید هرچه زودتر برجام به نمایندگان مجلس گوشزد می کند: ”خدا نکند مصالح عمومی کشور فدای منافع جناحی شود. مطلعین می‌گویند هر روز که با شک و تردید سپری می‌شود مبالغ هنگفتی ضرر به کشور وارد می‌گردد. ما مشکلات اقتصادی فراوان و مشکلات سیاسی و فرهنگی زیادی داریم که اگر به آن نپردازیم و با همدلی بیشتر بر این مشکلات پیروز نشویم آینده نگران‌کننده است. من برای موفقیت و سربلندی همه شما در حل مشکلات مردم و کشور از صمیم دل دعا می‌کنم“.
                                           


روزگاری ولی‌فقیه و باند روزگاری ولی‌فقیه و باند او برای حفظ مرز سرخهای نظام یقه و گلو پاره می‌کردند، اکنون نظام آن‌چنان در شرایط اضطرار به سرمی برد، که ولی‌فقیه هم وادار شده است توسط دفترش به نمایندگان دلواپس باند خود در مجلس و برای تکمیل آخرین مرحله زهرخوران اتمی دستور زود باش و تندباش بدهد.

عقب نشینی خفت‌بار از مواضع و دود و دمهای سابق در مورد برنامه ضد‌ملی اتمی، و توصیه‌های همراه با عجله سران رژیم از جمله دفتر خامنه‌ای برای هرچه زو‌دتر خاتمه یافتن غائله برجام در مجلس رژیم، بیانگر وضعیت آشفته نظام و آیینه تمام عیاری از شرایط به‌غایت بحرانی رژیم و شکست نظام آخوندی در عرصه‌های مختلف داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی است.
                                                  

همبستگی ملی ایران، 6 اکتبر 2015:« غرق در غار نقاشان »

                                                    


بر دیواره های غارهای قدیمی نه همیشه تصویرهای زیبا و ساده ای را که انسان های اولیه بر آنها نقش کرده اند میتوان تماشا کرد بلکه گاهی آنجا حتی آثار نقاشان مدرن معاصر را هم میتوان به تماشا ایستاد. این غارها الزاما نه همیشه در قسمتهای متروک و دورافتاده ی بعضی کشورها یا در اعماق ت‍په ماهورهای پرت شهرها بلکه شاید در شهر کوچکی هم باشد که قبله گاه نقاشان، هنردوستان و گردشگران دنیاست و با جاذبه ی جاودانگی بی جایگزین هنر برای بشر.

برای همین هم حالا «وان گوگ» با «گل آفتابگردان» ش نه اما در آستان کلیسای کوچک شهرک اورسوراواز که آن را خود به تصویر کشیده بلکه بر پله های غار قدیمی و کوچک این شهر دل انگیز به استقبال صورتگر معاصر آمده است تا جادوی رنگها و طرحها و پیچ و تاب چشم نواز چهره های شرقی اسطوره ای یا مینیاتوری را که بهرام عالیوندی نقاش بزرگ ایران با تسلط و مهارت تکنیکی و قدرت خلاقیت هنری بر بومها و پرده ها نقش کرده، آویخته بر دیوارهای سرداب قدیمی و تاریخی شهرک محبوب خود به معرض تماشای همسایگان، هنرمندان و ساکنان سایر شهرهای دور و نزدیک بگذارد و انبوه همشهریان عاشق هنر را با نقاشی آشنا کند که چشم نوازترین رنگها و تصویرها را در تمامیت بی رنگی فردی خلق نمود و هرکه او را با یکی یا هر دو این ویژگی برجسته اش شناخت، شیفته و ستایشگر هنر بی همتا و ارزش والای انسانی اش  گردید؛ و چنین است که کسی ضمن دیدار از نمایشگاه میگوید: «چندین سال دیگر نام این نقاش نیز مثل وان گوگ جهانی خواهد شد» یا دیگری: «عالیوندی را نباید صورتگر ایرانی نامید. نقاشی با این سطح والای هنری، نه متعلق به کشور و ملتی خاص بلکه هنرمندی در ابعاد جهانیست» و مسئول نمایشگاه پس از گشت و گذار مکرر در نمایشگاه و عکسبرداری از تابلوها، تحت تأثیر دیداراز آثار، با احساس و محبت بسیار بارها دست بر سمت قلب نهاده و با بهت و شوق میگوید: «ما در این سرداب، نمایشگاه های موفق بسیار داشته ایم اما چنین هنرمندی برجسته را بندرت تجربه کرده بودیم» و بانوی روشنفکر پاریسی که برای گردش به اورسوراواز آمده است، با اشاره به پیچ و تاب فلسها در تابلوها و تنوع رنگهای آنها با هیجان و تعجب اظهار میدارد: «این فلسها مثل ‍پرهای طاووس است وقتی آنها را از هم باز میکند». و بانوی مسن دیگری: «فلسها مثل ستاره های چشمک هستند» و تماشاگر دیگر: «رنگ آمیزی زیبای فلسها، درخشش شیشه رنگی های کلیسا را برای انسان تداعی میکند». تابلوی گرافیک قلم سیاهی از مجموعه ۳۵ اثر به نمایش گذاشته شده، به خاطر تصویر چهره ها، پرنده ها، ماهی ها و موجودات اثیری درهم ‍پیچیده با فلسها و نقطه ها در سطح بسیار کوچک اثر، به ویژه توجه اکثر قریب به اتفاق بازدید کنندگان را جلب و آنها را تا آنجا به اعجاب وامیدارد که اکثرا به کرات برای اطمینان از اصل یا چاپی بودن تابلو، سؤالات بسیاری را مطرح مینمایند.

پلاکاردها و بروشورهای تبلیغاتی توزیع شده برای نمایشگاه  بهرام عالیوندی طی روزهای شنبه و یکشنبه ۲۶ و ۲۷ سپتامبر، علاوه بر آگاه نمودن اهالی شهر و شهرداری از برگزاری نمایشگاه آثار صورتگر نام آور ایرانی، با جلب انبوه ساکنان و بعضی مقامات شهر برای دیدار از نمایشگاه مزبور ضمنا سبب آشنایی بیشتر اهالی شهرک زیبا و هنری اورسوراواز ـ علاوه بر میهمانداری ارزشمند و وفادارانه آنها از مقاومت ایران ـ با شاخص برجسته نقاشی مدرن و نقاش صاحب سبک ایرانی بهرام عالیوندی گشته و وجه جدیدی از تأثیر هنر مترقی ایران را برای تفاهم بین انسانها به نمایش گذاشت همانگونه که سالهایی بسیار ‍پیش از این نیز مدال طلای «بپاس خدمات ارزنده به فرهنگ و هنر جهان» به وی اهدا گردیده  بود. 
                                            

۱۳۹۴ مهر ۱۳, دوشنبه

ایران اسرار، منضور امان 5اکتبر 2015:«چرا خامنه ای بر سکویی از اجساد قُربانیان شیپور جنگ می نوازد»



                                                                                                                
با تهدید عربستان به اقدام نظامی و تروریستی، رهبر جمهوری اسلامی در تنور جنگ نیابتی تازه ای که به راه انداخته است، هیزُم تنومند تری افکند. ویژگی برجسته ماجراجویی جدید او و همدستانش در این نهُفته است که برخلاف دیگر میدانهای آشوبی در منطقه که سر رشته داری می کنند، این بار آنها بار گران جنگ کثیف خود را نه بر دوش زنده های لُبنانی، عراقی یا سوری بلکه، بر گُرده زائران کُشته شده ایرانی حمل می کنند.
واکُنش تهاجُمی و نامُتوازن حاکمان جمهوری اسلامی به حادثه تراژیکی که به مرگ صدها شرکت کننده در مراسم مذهبی حج مُنجر شد، به خوبی استفاده پوششی آنها از این رویداد را نشان می دهد. از همان نخُستین لحظات انتشار خبر این سانحه، رهبران و پایوران جمهوری اسلامی تلاش خود را برای سیاسی کردن آن و تبدیل به یک بُحران علیه رقیب منطقه ای خود به کار گرفتند.
دستگاه تبلیغاتی حُکومت بی درنگ و به گونه هماهنگ برای توضیح حادثه منا به ترمهای تحریک کننده ای مانند "توطیه"، "مشکوک" و "عمدی" بودن مُتوسل شد و بر این خط تا بدانجا پیش رفت که حتی سناریوهایی مانند استفاده از "گاز سمی" و "برق" برای کشتن بازدید کنندگان را نیز به میان افکند.
تبلیغات زهرآگین و تنش آفرین مزبور وظیفه داشت بستر ورود خامنه ای، همدستان و کارگُزارانش به معرکه و رسمیت دادن به جنگ لفظی علیه عربستان را فراهم کند. خامنه ای در نخُستین نمایش خود روی این صحنه پرخاش کرد که رژیم عربستان "باید عذرخواهی کند". سپس نوبت به سرکردگان نظامی – امنیتی رسید که از "خیانت آل منفور سعودی" دم بزنند و "سُقوط نزدیک آل سعود" را بشارت دهند.
روز چهارشنبه، خامنه اي، در نُقطه اوج موقتی این معرکه، به گونه آشکار عربستان را به واکُنش "سخت و خشن" تهدید کرد و به این ترتیب ستیزه ای که به جریان انداخته را یک گام دیگر به جلو راند. او تلاش کرد رویکرد پُرسش برانگیز خود را با دلسوزی برای کشته شدگان و بهانه های مُبهمی با عُنوان "موذیگری" و "بی احترامی به حُجاج ایرانی" توضیح دهد، اما رفتار مُبالغه آمیز و عدم تناسُب آشکاری که بین برخورد جنگ طلبانه و تنش آفرین حُکومت و حادثه روی داده وجود دارد، وجود انگیزه های دیگری در پس این جنجال را نیز آشکار می سازد.
واقعیت آن است که رژیم جمهوری اسلامی با سیاست مداخله گرانه در کشورهای منطقه و تلاش برای ایجاد "عقبه استراتژیک"، خود را در جبهه ای از لُبنان تا سوریه و از عراق تا یمن در برابر کشورهای عربی به رهبری عربستان قرار داده است. هدفهای سیاسی رژیم ولایت فقیه که با رنگ ولعاب ایدولوژیک و فرقه گرایانه عرضه می شود، به نوبه خود شکاف بین این دو صف آرایی را عمیق تر و مُتشنج تر می کند. جنگ حجاج ادامه همین رویارویی است در میدانی دیگر و با وسیله ای دیگر.
در همین حال، نقش فاکتور تنش و بُحران خارجی به مثابه یک پایه بقا و ثبات "نظام" را در رویکرد تعرُضی و خشن حُکومت به حادثه منا نباید از یاد برد. نیاز دائمی به زندگی زیر سایه "دُشمن" غداری که گویا حمله نظامی آن مساله امروز و فردا است، تا بدانجا برای رژیم ولایت فقیه کلیدی و استراتژیک است که حتی اگر خصمی هم در کار نباشد، مجبور به اختراع آن است.
"توافُق جامع" هسته ای با دُشمنان محبوب و سُنتی "نظام"، آمریکا و غرب، ضربه ای جدی به این سیستم فکری و سیاسی وارد آورده است. "برند جمهوری اسلامی" در حال دستمالی شدن با سر انگُشتان ظریف "برجام" است و خطر کشیده شدن فرش از زیر پای شُرکای نظامی و امنیتی "آقا" و فاقد موضوع شدن آنها، گرد سر هر دو یار جُدایی ناپذیر به پرواز درآمده است.

از دریچه این تهدید واقعی است که آقای خامنه ای و چکمه پوشان اش، در یک سانحه، فعل جنگی می بینند و اجساد قُربانیان را به سکوی زدن شیپور جنگ تبدیل می کنند.

۱۳۹۴ مهر ۱۲, یکشنبه

آفتا بکاران،4 اکتبر 2015، صبح خواهد آمد «فریدون انوشه»




اندک اندک میرسد صبح سپید عاشقان
می دمد خورشید آزادی ز بام خاوران
                                        کاروان ماه ما از مرز شب خواهد گذشت
روشنایی می برد ایرانزمین این کاروان

تا برآن خاک اهورایی نشاند چون بهار
پرچم آبادی نسل فروغ جاودان

راه روشن، رهروان هشیار، مقصد آشکار
آفرین بر رهگشایان، مرحبا بر رهروان

باز کن چشمان خود را بر گل مهتاب عشق
مرغ حق می خواند ای جان، گوش کن آواز آن

کاروان عاشقان، فردا به منزل می رسد

صبح خواهد آمد و خورشید می گردد عیان

صبح خواهد آمد آری باغ ما خواهد شکفت
شاد خواهد شد پس از آن روزگار مردمان
                                                                         
این بشارت را ببر تا کوچه های انتظار
این حقیقت را بگو با کودکان ارغوان

یاد بادا خون سرخ رهنوردان شهید
شاد بادا خاطر بیدار یار مهربان

نغمه های دلنشین باید به استقبال دوست
بادهء شورآفرین شاید به کام عاشقان

در نسیم ِصبح ِبسم الله الرحمن الرحیم

ساقیا جامی بیاور، مطرب آوازی بخوان

همبستگی ملی ایران ،حسین یعقوبی 4اکتبر 2015«:‌ سیاست مماشات غرب و تراژدی انسانی در سوریه»

                                                                                                             

در بهار ۲۰۱۱ در شهر درآ در جنوب سوریه دانش آموزان چند مدرسه با الهام از بهار عربی در تونس و مصر، به نوشتن شعارهای ضد رژیم بشار اسد بر در و دیوار مدارسشان دست می زنند و دستگیر می شوند. خانواده های این دانش آموزان برای آزادی فرزندانشان نزد عاطف نجیب، پسر عموی بشار اسد و فرماندار درآ که در بی رحمی و فساد نیز شهرت دارد، رفته و خواستار آزادی فرزندانشان می گردند. برای تحقیر پدران دانش آموزان دستگیر شده، عاطف نجیب به آنها می گوید:"بچه هایتان را دیگر فراموش کنید، به خانه هایتان برگردید و بچه های جدیدی درست کنید و اگر هم نیاز به کمک دارید، زنانتان را پیش ما بفرستید."
در ۱۸ مارس ۲۰۱۱ صدها تن از مردم درآ برای نشان دادن خشم فروخورده سالیان خود به خیابان های شهر ریخته و اینچنین شعله های قیام برافروخته می گردد. رژیم اسد پاسخ اعتراض مسالمت آمیز مردم را با خشونت می دهد و در نتیجه چهار تن از معترضین کشته می شوند. روز خاکسپاری این شهدا خود به تظاهراتی دیگر تبدیل می گردد و شعله های قیام شهرهای دیگر را فرا می گیرد. مثل همه مستبدین برای دیکتاتور فکل کراواتی تحصیل کرده در غرب نیز این معترضین "تروریست" و "عوامل خارجی" هستند! او برای جا انداختن این دروغ تبلیغاتی بنیادگراهای اسلامی را از زندان ها آزاد می کند و تمام تلاش خود را جهت براه انداختن جنگ فرقه ای و بدنام کردن مردم معترض بکار می گیرد. ماشین کشتار اسد بی رحمانه به کشتار مردم بی دفاع دست میزند، جنبش رادیکالیزه می گردد و ارتش آزاد سوریه پا می گیرد. بسیاری از افسران وطن پرست صفوف خود را از دیکتاتور خون آشام جدا کرده و به مردم و ارتش آزاد سوریه می پیوندند.
نقش رژیم آخوندی در کشتار مردم بی دفاع سوریه
رژیم حاکم بر ایران که متحد استراتژیکی و در نتیجه شاهراه صدور تروریزم و بحران خود در منطقه را در معرض تهدید می بیند، دست بکار شده و تمام عیار به کمک دیکتاتور خونخوار سوریه می شتابد. آخوند علی سعیدی، نماینده خامنه ای در سپاه پاسداران رژیم این نیاز رژیم را اینگونه بیان می کند: "رسالت و مسئولیت ما، حفظ عمق استراتژیکی است و حق نداریم یک نقطه از این عمق را از دست دهیم تا امنیت ایران دچار خدشه نشود."
علاوه بر ارسال سلاح و صرف هزینه های نجومی برای بقای رژیم اسد از سفره مردم محروم ایران، رژیم آخوندی با بکار گیری اهرم شانتاژ ساخت سلاح اتمی جامعه جهانی را از یاری رساندن به رزمندگان سوری و در نتیجه شرکت فعال در سرنگونی بشار اسد نیز برحذر می دارد. شایان ذکر است که بعد از کشتار بی رحمانه مردم بی دفاع سوریه از طریق بکارگیری سلاح شیمیایی توسط رژیم بشار اسد و تصمیم جامعه جهانی برای پایان دادن به تراژدی مردم سوریه، این رژیم ایران بود که با تهدید خروج از مذاکرات هسته ای مانع اقدام نظامی بر علیه اسد گردید؛ اما رژیم ایران به این هم بسنده نکرد و برای فریب افکار عمومی، بویژه برای اثرگذاری در سیاست غرب در ارتباط با سوریه، در خفا به تقویت همه جانبه وحشی گریهای داعش و گروه های مشابه در سوریه پرداخت تا به این توهم دامن زند که گویی بدون رژیم اسد سوریه و منطقه به تسلط اینگونه نیروها درخواهد آمد و بنابراین برای حل بحران سوریه چاره ای جز دیالوگ با اسد و در نهایت حفظ حکومتش متصور نخواهد بود.
بدنبال پیشروی چشمگیر رزمندگان سوری در هفته های اخیر، رژیم آخوندی چاره کار را در کشتار باز هم بیشتر رزمندگان مقاوم سوری می بیند و برای این کار قاسم سلیمانی را جهت رایزنی با روسیه، متحد دیگر اسد، به روسیه می فرستد.
حملات جنایتکارانه روسیه به سوریه
بمباران روزهای اخیر روسیه بر علیه مواضع رزمندگان سوری منجمله نشان از طرح مشترک رژیم آخوندی و روسیه دارد. پوتین که به خاطر بحران اوکراین، از طرف غرب کاملا ایزوله گشته و با بحران های شدید مالی در نتیجه تحریم های اعمال شده غرب مواجه است، راهکار ایفای مجدد نقش در صحنه سیاست جهانی و در عین حال تحکیم قدرت منطقه ای خود را در کشتار مردم سوریه و اپوزیسیون جدی اسد می بیند. توجیه این جنایت را نیز ظاهرا در دیدار با قاسم سلیمانی از فتاوی لازم "حضرت آقا خامنه ای" دریافت کرد که "هدف فقط مبارزه با داعش و دیگر تروریست ها می باشد."!
روزنامه آلمانی زود دویچه سایتونگ در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۵ طی مقاله ای تحت عنوان "چرا پوتین و اوباما به یکدیگر نیاز دارند" می نویسد: "صورت مسئله در حقیقت خیلی روشن است، پوتین خود را به خاطر دخالت در اوکراین ایزوله کرده، غرب او را تحریم اقتصادی و از شرکت در  کنفرانس جی -۸ منع نموده، اوباما از او دوری می جوید و حتی از او به عنوان "بچه پر رو" یک قدرت منطقه ای نام برده. حالا پوتین تلاش دارد افکار عمومی را از اوکراین منحرف نموده و در چالش های بزرگ جهانی به عنوان یک قدرت جهانی ایفای نقش کند و به ائتلاف ضد داعش  که ۶۰ کشور جهان به آن تعلق دارند، باز گردد؛ مشروط بر اینکه اوباما دوباره با او به آشتی بنشیند."
حملات مرگبار روسیه بر علیه مواضع رزمندگان سوریه البته نیات فریبکارانه پوتین را برملا نموده و آنطور که انتظار می رفت روشن شد که هدف از حملات هوایی تنها حفظ منافع روسیه و نجات بشار اسد از سقوط بوده و نه شرکت در ائتلاف ضد داعش.
از طرف دیگر بعد از حملات هوایی روسیه به رزمندگان سوری و برخلاف ادا و اطوارهای دجالگرانه آخوند روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر  اینکه: "ایران آماده کمک به برقراری دموکراسی در سوریه و یمن به گونه ای است که در عراق و افغانستان آن را به انجام رساند و نشان داد که در این زمینه موفق بوده است"، رژیم ایران مبادرت به اعزام نیروی رزمی پیاده از طریق لبنان به سوریه می کند.
بنابر این روشن است که رژیم آخوندی بعد از زهر خوران اتمی از صدور بحران و تروریزم به خاطر نیاز حیاتی به آن برای حفظ بقای حاکمیت ننگینش دست نخواهد کشید.
سیاست مماشات آمریکا
بعد از حملات جنایتکارانه شیمیایی نیروهای اسد با گاز سارین به مردم بی دفاع سوریه در تاریخ ۲۱ آگوست ۲۰۱۳، بن رودز، معاون مشاور امنیتی اوباما با اشاره به خطوط قرمز اعلام شده توسط وی، گفت: "تسلیح نیرو های اپوزیسیون و ایجاد منطقه پرواز ممنوع از جمله اقداماتی هستند که در برنامه کمک به مردم سوریه منتفی نمی باشند". این در شرایطی بود که اوباما از حمایت قاطع جمهوری خواهان برخوردار بود و می توانست با اتخاذ یک سیاست قاطع نقطه پایانی بر رنج و آلام مردم سوریه بکشد. سناتورهای پر نفوذ مک کین و لیندزی گراهام در یک موضع گیری مشترک در اینباره اعلام کردند: "اکنون رژیم اسد خط قرمز اعلام شده توسط پرزیدنت اوباما را رد کرده است؛ حالا بحث بر سر اعتبار ایالات متحده است؛ اکنون زمان اقدام قاطع تر فرا رسیده. مک کین خواستار کمک تسلیحاتی به رزمندگان سوری از جمله سلاح های ضد تانک و سلاح های ضد هوایی برای حفاظت از حریم هوایی آپوزیسیون شد." (روزنامه تاتس آلمان آگوست ۲۰۱۳ شماره ۵۰۶۵۳۶۸    
اما اوباما نه تنها کمک جدی به رزمندگان سوری نکرد بلکه بی عملی و شیفتگی بیش از حد او به سیاست مماشات در واقع شرایط را به چنان نقطه ای رسانیده که رژیم آخوندی با همکاری پوتین همچنان به قتل و عام مردم سوریه ادامه می دهند، امری که دنیا را درمقابل یک تراژدی انسانی قرار داده است.
سخنان روز چهارشنبه ۳۰ اکتبر ۲۰۱۵ سناتور جان مک‌کین رئیس کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا در ارتباط با دخالت نظامی  روسیه در سوریه و کشتار غیرنظامیان در این باره گواه همین واقعییت است: "شکی نیست که این بشار اسد بود که داعش را به‌وجود آورده است. اوباما سالیان است که می‌گوید اسد باید برود ولی کاری نکرده که ما را به این خواسته نزدیک کند. بر روی ویرانه‌های سیاست خارجی این دولت، اکنون ولادیمیر پوتین ایستاده است به مانند اوکراین و هر جای دیگر، وی بی‌عملی این دولت اوباما را می‌بیند و کاملاً سو استفاده می‌کند".
نقش سازمان "ملل" متحد!
در این میان نقش شورای امنیت سازمان ملل که به عنوان قدرتمندترین ارگان سازمان ملل مسئولیت حفظ صلح و امنیت بین المللی و جلوگیری از جنگ را به طور مستقیم به عهده دارد، در واقع شرم آور بوده و اساسا معلوم نیست که فلسفه ادامه حیات این ببر بدون دندان در چیست، وقتی قطعنامه های آن از طرف دارندگان حق قلدرمآبانه وتو یا بلوکه می گردند و یا کشور های نورچشمی آمریکا اساسا وقعی بر آن نمی گذارند!
اگر صلح جهانی را در ساده ترین معنی اش شرایطی تعریف کنیم که مردم هر سرزمینی بتوانند بدون وحشت از بمب و گلوله و آتش در آن زندگی کنند، آیا بشار اسد و حامی اصلی آن رژیم آخوندی و عوامل تروریستش در منطقه از مصادیق بارز بر هم زنندگان صلح و امنیت جهانی نیستند؟ آیا ۲۵۰۰۰۰ هزار انسان بی دفاعی که تاکنون توسط این جانی  قتل و عام گردیده اند از حقوق انسانی مندرج در منشور سازمان ملل متحد برخوردار نیستند؟ پس بی عملی این ارگان برای چیست؟
این سازمان "دول" متحد حتی قادر نیست شرایط فاجعه بار پناهندگان سوری در کشور های همجوار را اندکی بهبود ببخشد. کارشناسان مسائل پناهندگی یکی از دلایل موج جدید پناهندگان به اروپا را در وضعیت غیر قابل تحمل آوارگان سوری در کمپ های اردن و ترکیه و لبنان می دانند.      
سازمان تغذیه جهانی اعلام کرده است برای ۲۰۰۰۰۰ پناهنده جدید به اردن هیچ امکانی ندارد و ۱۴ دلار حقوق ماهیانه این پناهندگان نیز از آخر هفته جاری قطع می گردد!
البته مواجهه سازمان ملل با کمبود بودجه تا حدی قابل فهم است، چرا که در غیر اینصورت این سازمان قادر به پرداخت حقوق ماهیانه ۵۰۰۰۰ دلاری برای شارلاتانهایی چون مارتین کوبلر نخواهد بود که به جای نظارت بر حفاظت ساکنان اشرف، دست در دست قاتلان آنها، تنها نظاره گر قتل و عام آنان بود.
اما چاره کار در کجاست؟

پایان فاجعه انسانی در سوریه که امروز توجه افکار عمومی جهان را به خود معطوف ساخته است تنها در سرنگونی رژیم بشار اسد است که بی تردید صلح و آرامش را با خود به ارمغان خواهد داشت. شرط لازم و کافی این مهم اما حمایت همه جانبه کشورهای غربی و آمریکا از رزمندگان ارتش آزاد سوریه و قطع دستان خونین رژیم آخوندی در سوریه است. لازمه تحقق این امر، ختم سیاست مماشات غرب با رژیم آخوندی و به رسمیت شناختن شورای ملی مقاومت ایران است.