نمیدانم توانستید بر گونه های عزیز اعدام شده تان بوسه بزنید یا نه؟ نمیدانم کنجکاوی
کردید که کبودی رد طناب را بر گردن محبوبتان ببینید یا نه؟ نمیدانم مامورهای حاضر در
گورستان فریاد میزدند «صاحب این جنازه منم و هر کس جیکش درآید همراه با اعدامی توی
گور میچپانمش» یا نه ؟ نمیدانم شما هم میترسیدید کفن بر تن عزیزتان پاره کنند یا نه؟
نمیدانم شما هم بیل به دست گرفتید و خاک بر تن محبوبتان ریختید یا نه؟ نمیدانم شما
هم در دلتان فریاد بود و بر لبهایتان مهر خاموشی یا نه؟ نمیدانم وقتی تن عزیزتان در
خاک پنهان میشد با او عهد و پیمان بستید یا نه؟ نمیدانم بعد از خروج از گورستان، باز
هم یواشکی به مزار دلبندتان بازگشتید تا دور از چشم نامحرمان پرخاشگر با عزیز زیر خاک
نجوا کنید یا نه؟ اما میدانم که از دیدار آخر محروم شدید. میدانم که ساعتهای بی پایان
انتظار پشت دیوار رجایی شهر را نداشتید. ساعتهای قدم زدن، دلشوره، خدا خدا کردن، آرزوی
ندمیدن سپیده ی سحر، .... یخ زدن جمجمه و گر گرفتن باقی بدن. میدانم تا چند روز بعد
از اعدام، نفستان با درد از سینه خارج میشود. معنای خواب و خوراک و خستگی و درد را
درک نمیکنید. میدانم چند روز بعد از اعدام به ناگهان همه اضطرابها ناپدید میشوند و
بجایش دریای غم پدیدار. میدانم که جهان سراسر تلخی میشود و همه تمنای شما از زندگی،
همه آرزویتان چیزهایی محال و ناممکن میشود. شنیدن صدا و بوییدن پوست سر و تن و در آغوش
کشیدن سر و تبر خورده تان. میدانم عاشقانه به بستر میروید شاید خوابش را ببینید. میدانم
وقتی ارتش هتاکان شروع به بدگویی از دلدار آرمیده در خاکتان میکند چه آه های سینه سوزی
به سویشان روانه میکنید. میدانم ... میدانم ... من عمق لحظه هایتان را میدانم. با تمام
وجودم در کنار شما و پا به پای شما در سوگ سیاوش های قلبمان مویه میکنم. مویه ای سرخ.
به شما تسلیت نمیگویم. چرا که میدانم هیچ چیزی تسلای دل خونفشان شما نخواهد بود. به
شما میگویم نگاهی به اطرافتان کنید. پر است از زنانی که شمعی در دل و خشمی بر لب دارند.
مادرانی که زخمی اعدام جگرگوشه شان هستند. مادرانی که با لالایی شبانه، به کودکانشان
دلاوری آموختند و راستی. مادرانی که با گذشت سالیان نه غمشان کم شد، نه عشقشان گم شد.
میگویم با شما همراهم در لحظه های تلخی که میگذرانید. میگویم همراه اشکهایتان روی گونه
و سینه های سوخته تان میچکم. میگویم منتظر لحظه ای باشید که عزیز اعدامی را در خیال
ببینید. و دستش را که بر قلب خونین و مجروحتان مرهم میگذارد. میگویم صبور باشید. میگویم
بیایید غمهایتان را در عمق دست نیافتنی قلب پنهان کنید. میگویم بیایید دستهایمان را
به یکدیگر زنجیر کنیم. حصاری زنانه/ مادرانه دور فرزندان این خاک بکشیم تا مردان سیاهپوش
و سیاه دل نتوانند گزندی به پاره های تنمان بزنند. بیایید با آیینه هزار تکه شده قلب
پاره پاره مان تابلوی حفاظت از زندگی بسازیم. سرود دادخواهی بخوانیم و زنده باد زندگی.
۱۳۹۵ مرداد ۱۷, یکشنبه
بیایید با آیینه ی هزار تکه شده ی قلب پاره پاره مان، سرود دادخواهی بخوانیم و زنده باد زندگی
ایران شهرام امیری «قهرمان اتمی» خود را اعدام کرد
منبع : دبی-العربیه.نت فارسی ، 7 اوت 2016
لینک آفتاب کاران :
ایران شهرام امیری «قهرمان اتمی» خود را اعدام کرد
شهرام امیری، فردی که جمهوری اسلامی ایران مدعی بود توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) به منظور تخلیه اطلاعاتی او به خاطر ارتباطش با برنامه هستهای ایران ربوده شده بود، سرانجام در زندان جمهوری اسلامی اعدام شد.
به گزارش تلویزیون من و تو، شهرام امیری چهارشنبه ۳ اوت جاری ساعت ۴ صبح، اعدام شده است. خانواده امیری در تماس با من و تو، اعدام او را تایید کردهاند.
دستگاه قضایی ایران، تا کنون درباره این خبر اظهار نظر نکرده است. امیری به حبس و تبعید محکوم شده بود و در حال سپری کردن دوره محکومیت خود بود. از این رو مشخص نیست دلیل اعدام ناگهانی او چیست.
شهرام امیری، فردی که مقامهای ایرانی پیشتر از او به عنوان «قهرمان» یاد میکردند، به ۱۰ سال زندان و ۵ سال تبعید محکووم شده بود.
شهرام امیری پژوهشگر و متخصص رادیو ایزوتوپهای پزشکی دانشگاه صنعتی مالک اشتر (وابسته به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح) است که به اتهام «تماس و برقراری ارتباط مجرمانه با کشورهای متخاصم و اقدام علیه امنیت ملی و در اختیار گذاردن اطلاعات طبقه بندی شده به دشمن» از سوی دادسرای نظامی تهران در بازداشت شد و با حکم شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران به ده سال زندان و پنج سال تبعید به شهرستان خاش محکوم شده است.
شهرام امیری، فردی است که گفته میشد دانشمند اتمی ایرانی است و به شکل ابهام آمیزی از ایالات متحده سر در آورده بود. مقامهای ایرانی آن هنگام ادعا میکردند که او توسط سازمان اطلاعات آمریکا ربوده شده است. امیری ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۰ به ایران بازگشت و همچون قهرمانان مورد استقبال مقامهای ایرانی قرار گرفت.
ژوئن ۲۰۰۹ امیری ناپدیده شده بود که در پی آن جمهوری اسلامی مدعی شد که او را سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده آمریکا ربوده است، اتهامی که هیچگاه توسط مقامهای آمریکایی پذیرفته نشد.
امیری پس از انتقال به سفارت پاکستان در واشنگتن، از راه یک کشور ثالث به ایران بازگشت اما ابهامها درباره ماجرای او همچنان حل نشده باقی ماند به خصوص اینکه او در مصاحبه خبری خود پس از بازگشت گفت که دانشمند اتمی نیست.
در روزهای حضور امیری در آمریکا، فیلمهایی ویدویی مختلفی از او پخش شد. در یکی از آنها شخصی که خود را شهرام امیری معرفی کرد، ادعا میکند که ربوده شده و در معرض شکنجه قرار گرفته است، اما در دیگری میگوید که برای ادامه تحصیل به ایالات متحده آمده است.
در سومین فیلم ویدویی این شخص مدعی میشود که از دست مأموران آمریکایی گریخته است و از گروههای مدافع حقوق بشر میخواهد به او برای بازگشت به ایران کمک کنند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا: «شهرام امیری با رد ادعاهاّی مطرح شده از طرف برخی رسانههای غربی مبنی بر همکاری اطلاعاتی وی با سازمانهای اطلاعات و امنیت آمریکا گفت: «بحث ربایش من موضوعی تبلیغاتی و روانی بود. من یک پژوهشگر ساده هستم و در یک مجتمع دانشگاهی که در آن به روی همه باز است فعالیت میکنم و در این مرکز دانشگاهی کار محرمانهای انجام نمیدهیم که من صاحب اطلاعات محرمانه باشم و دولت آمریکا بخواهد از آن استفاده کند.»
این در حالی است که روزنامه آمریکایی واشنگتن پست به نقل از مقامات آمریکایی نوشت شهرام امیری،» دانشمند هستهای «ایران، با دریافت بیش از پنج میلیون دلار» اطلاعات مفیدی «در اختیار سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، قرار داده است.
به نوشته این روزنامه، شهرام امیری اجباری برای بازگرداندن این پول ندارد، ولی به دلیل تحریمهای مالی که علیه ایران اعمال شده است امکان دسترسی به این پول را نخواهد داشت.
هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت دولت آمریکا نیز گفت که امیری میهمان آمریکا بوده است و بنا بر خواست خودش به آمریکا رفته و از آمریکا هم خارج شده.
عامل حمله تروریستی مونيخ در ايران آموزش ديده بود
منبع : سايت ديلي نيوز 95/5/13
به گزارش نشريه انگليسي ديلي ميل در 2 اوت 2016: عامل حمله مونيخ در ايران آموزش ديده است
روزنامه انگليسي دیلی میل در سايت خودش در 2 اوت 2016 جزئيات مربوط به علي ستنبولي جوان ايراني عامل انجام حمله در مونيخ كه بر آثر 9نفر كشته و تعدادي مجروح شدند را منتشر كرد, اين نشريه در اطلاعاتي كه منتشر كرد گفت سنبولي براي آموزش استفاده از سلاح در يكي از تعطيلاتش قبل از ارتكاب اين جنايت به ايران سفر كرده است.
ديلي ميل افزود كه مسعود پدر علي ديفيد سنبولي او را در ماه دسامبر 2015 در سفر به ايران همراهي كرده است و سنبولي در آنجا آموزش بكارگيري و شليك كلت را ديده است, ديلي مير نوشت سنبولي كه علاقه زيادي به بازي هاي خشونت آميز و قتل در كامپيوتر داشت از طريق اينترنت يك كلت كاليبر 9 را به قيمت 80 ليره استرلينگ را براي اجراي طرح جنايتكارانه اش خريد.
دفتر دادستاني در مونيخ از ابراز نظر در مورد اين خبر بدليل اينكه هنوز تحقيقات در حال اجرا است خودداري كرد
ديلي ميل افزود مسعود پدر قاتل در جريان مصاحبه با يكي از روزنامه هاي محلي هيچ چيزي در مورد سفر وي به ايران و تمرين براي استفاده از سلاح نگفت.
ولي گفت كه بعد از اينكه پسرس مرتكب اين جنايت شده است بارها تهديد به قتل شده است, وي تكذيب كرد كه هيچ اطلاعي از نيت او داشته باشد.
رسانه هاي آلماني در هفته گذشته اطلاعاتي را در مورد سنبولي منتشر كردند و نوشتند كه وي يك شخصيت نژاد پرست بود كه از هيلتر تمجيد مي كرد از اينكه در همان روزتولد فهرر متولد شده است افتخار مي كرد. وي خودش را از نژاد آريايي مي دانست و از عرب ها و ترك ها منزجر بود قابل ذكراست كه خانواده سنبولي تابعيت آلماني دارند ولي هنوز پاسپورت ايراني خودشان را نگهداشته اند.
شكست جنگ رواني 14 ساله وزارت اطلاعات عليه مجاهدين
منبع : ایران افشاگر : 7 اوت 2016
لینک
شكست جنگ رواني 14 ساله وزارت اطلاعات عليه مجاهدين
قتلعام 10 شهريور 92 در اشرف يك جنايت عليه بشريت بود. آيا بايد رژيم را تنها دستاندرکار محسوب كرد؟ همدستان رژيم در اين جنايت چه كساني بودند؟ چه كساني قبل از جنايت جاده را براي آخوندها هموار كردند؟ چه كساني بعد از جنايت، دست خونين جلاد را پاك كرده ميكنند؟ و چه كساني از جنايتكار تقدير كردند تا به جنايت عليه مجاهدين ادامه بدهد؟
براي پاسخ به اين سئوالات سه برگ سياه خيانت، كه توضيح دهندة جادهصافکني، تشويق قاتلان و تقدير از جانياني است كه دست به قتلعام مجاهدين اشرف زدند يعني نقش مأموران داخل و خارج كشور وزارت اطلاعات را بررسي خواهيم كرد.
بدينمنظور رژيم، مزدوران و عوامل اطلاعاتي آلت دست خود را؛ با استفاده از صنعت نامهنگاري و تومار سازي براي كشتار مجاهدين، در سه مرحله به كار گرفت:
– مرحلة اول، قبل از قتلعام 10 شهريور:
هدف: برداشتن موانع و صاف كردن جاده براي كشتار 10 شهريور
– مرحلة دوم، بعد از قتلعام 10 شهريور:
هدف:تقويت و تشجيع مالكي براي ادامه جنايتها
– مرحلة سوم، در ابتداي سال 93:
هدف: تحريك مالكي در آخرين روزهاي نخستوزيري براي ضربه زدن به مجاهدين
مرحله اول: جاده صاف كردن براي كشتار 10 شهريور
از ابتداي سال 92 موجي از جنگ سياسي و رواني رژيم عليه مجاهدين، آغاز شد و تا روز 10 شهريور 92، با شدت و حدت بيسابقهيي جريان داشت. مضمون اين بسيج جنايتكارانة سياسي و تبليغاتي اين بود:
– مجاهدين بايد اشرف و ليبرتي را ترك كنند.
– رهبري مجاهدين ميخواهد به بهانة حفاظت اموال در اشرف، نفرات را به كشتن بدهد و از آن بهرهبرداري سياسي و تبليغاتي كند.
يك سايت پوششي وزارت اطلاعات آخوندي در ديماه 91 نوشت: «سران اين فرقه حاضر به تخليه کامل و مسالمتآميز اين اردوگاه نيستند… بنابراين کميتة تخلية اردوگاه عراق جديد (اشرف) و دولت آقاي نوري المالکي و ارتش عراق هيچ راهي بهجز تلاش براي بازپسگيري و بيرون راندن بقاياي فرقه باکمترين هزينة ممکن و بهکارگيري کمترين اهرم زور پيش پاي خود ندارند»
يك ماه پس از موشکباران ليبرتي، وزارت اطلاعات براي تحقق هدف خود با الگوي پرونده ننگين 17 ژوئن تلاش كرد مأموران و مزدوران خود را عليه مجاهدان ليبرتي بكار بگيرد. در همين رابطه سايتهاي وزارت اطلاعات نوشتند: «تعدادي از جداشدگان طي نامهيي از دولت عراق خواستار شدند که با توجه به شناخت و آموزشهاي لازم و آشنايي کافي آنها با شيوههاي خمپاره زني و موشکپراني و حتي انجام اين اقدامات تروريستي, دولت عراق از آنها در انجام اين تحقيقات کمک بگيرد تا هرچه زودتر حقيقت برملا شود..».
در بهمن 91 يك مأمور رذل وزارت اطلاعات تحت عنوان از دولت عراق تقاضا ميکند: «ما ميبينيم که يک عده در اور سورواز فرانسه نشستهاند براي يک عده از دنيا بيخبر تصميمگيري ميکنند … رجوي اعضاء را به گروگان گرفته و اجازه نميدهد براي ادامه زندگي از عراق خارج شوند و آنها را سپر جان خود نگهداشته».
مزدور اجارهيي عليرضا نوريزاده در يك تلويزيون دستساز وزارت اطلاعات ميگويد: «در عراق… مجاهدين را عملاً دستوپايشان را بستهاند هيچ حركتي نميتوانستند توي اردوگاه ليبرتي بكنند با موشك آنجا را زدند اين يعني چي؟ يعني ضعيفکشي… خوب برو به خانم رجوي توي واشنگتن و نشسته ميان چهارتا سناتور برو اون را حل كن، ميروي بچههاي بيچاره را در اردوگاه ميزني؟!».
در فروردين 92 يكي از سايتهاي زنجيرهيي وزارت اطلاعات در نامهيي به نخستوزير عراق مينويسد: «آقاي نخستوزير طبق تجربه، دوباره مسئولين سازمان دراينباره نيز كارشكني خواهند كرد و با بهانههاي مختلف جلو تصميم افراد را براي خروج افراد خواهند گرفت»
توطئه سر دژخيم اطلاعات آخوندي عليه مجاهدان اشرف
در 18 فروردين 92 به دنبال سفر آخوند مصلحي، وزير اطلاعات رژيم آخوندي به عراق و ابلاغ دستورات خامنهاي به مالكي، رسانههاي حكومتي و سايتهاي پوششي گشتاپوي آخوندي، نوشتند:
«وزير اطلاعات:
با اخراج مجاهدين از عراق، امنيت در اين کشور برقرار ميشود
حيدر مصلحي که روز گذشته در کربلا به سر ميبرد در سخناني درباره هدفش از سفر به عراق بيان کرد که اولين هدفش از اين سفر هماهنگي ميان دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي دو کشور بوده است. بر اساس گزارش سايت اشرف نيوز، وي ادامه داد که دومين هدفش از اين اقدام ايجاد هماهنگي با دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي بهمنظور تنگ کردن عرصه براي مجاهدين و اخراج آنها از خاک عراق بوده است».
مرحلة دوم: تقدير و تشكر از مالكي و پاك كردن خنجر خونين جلادان
بعد از قتلعام 10 شهريور، جادهصافکنها و دستياران دژخيم، همانها كه قتلعام اشرف، اين جنايت بزرگ عليه بشريت را زمينهسازي كرده بودند، به شستن خون از دستهاي جلاد و پاك كردن خنجر او پرداختند.
هم قاتلان و دژخيمان كه مستقيماً دست در خون مجاهدين دارند و هم پادوها و شاگردان آنها، يکمرتبه همه غصهخور افراد «رنجديدة» اشرف و ليبرتي شدند كه از دنياي آزاد و از تنفس در فضاي آزاد محروماند، از امكانات ارتباطي اين عصر، از كامپيوتر و موبايل خبر ندارند! بايستي هر چه سريعتر از عراق به كشورهاي ديگر منتقل شوند وگرنه كشتار ديگري در انتظار آنان است و در اين موضوع هم باز رهبران مجاهدين مسئول آن هستند.
در 26 اسفند 92 پردهها بهطور كامل كنار ميرود و مستخدمان اطلاعات ولايتفقيه نقاب از چهره برميدارند. روزنامه حكومتي الصباح الجديد (17 مارس 2014) نامه سرگشادهيي را با اسامي دهها تن از بهاصطلاح جداشدگان سازمان مجاهدين خلق ايران خطاب به نوري مالكي منتشر ميکند. مزدوران در اين نامه تلاش ميکنند تا به مالكي و مشاور امنيتياش، اولاً در رابطه با ناكامي و شكست دررسيدن به هدف اصليشان در حمله به اشرف دلداري بدهند و ثانياً در برابر پيگرد دادگاه اسپانيا كه آنها را وحشتزده ساخته حمايتشان كنند.
«جداشدگان از سازمان خلق درخواست جدا كردن ساكنان ليبرتي از رهبري آن رادارند
دهها تن از جداشدگان ايراني از سازمان مجاهدين خلق ايران خواستار جدا كردن ساكنان كمپ ليبرتي از رهبري سازمان كه آن را فرقهگرا توصيف كردند شدند. آنها ابراز آمادگي كردند تا به دولت عراق و سازمان ملل متحد كمك و مشورت بدهند در مورد اوضاع انساني و روحي بدي كه ساكنان كمپ به خاطر سياستهاي اين سازمان از آن رنج ميبرند»
آنان در ابتداي همين نامه خطاب به مالكي تحت عنوان عاليجناب آقاي نوري مالكي رئيسالوزراي عراق، «نهايت سپاسگزاري و تشكر عميق» را به عمل ميآورند و ضمن تلاش براي روش هميشگي آخوندها يعني جدا كردن سر از بدنه اينطور مينويسند:
«ما افراد جداشده از تشكيلات اين سازمان كه بعضاً افراد خانوادههاي ساكنان كمپ ليبرتي هستيم، همگي … شاهد جنايات، قتل و شكنجه جسمي و روحي رهبري اين سازمان هستيم… ما ميخواهيم که با هماهنگي و همکاري يونامي و نهادهاي ذيربط سازمان ملل متحد و سفارتخانههاي کشورهاي اروپايي و آمريکا در جهت جداسازي افراد و بدنه پايين سازمان در کمپ مذکور از رأس و رهبري تشکيلات مخوف آن و اعلام انحلال اين رهبري و تشکيلات و خودداري از به رسميت شناختن و مذاکره با آن تحت پوش دروغين و موهوم نمايندگان ساکنان ليبرتي، تلاش لازم مبذول گردد تا افراد بهطور مستقل و آزاد براي زندگي و آيندۀ خودشان تصميم بگيرند… ما جداشدگان از سازمان مجاهدين خلق نيز آمادهايم در اين راستا تمام تجارب خودمان را در اختيار دولت عراق و سازمان ملل و کميسارياي عالي پناهندگان ملل متحد قرار بدهيم»
جالب اين است كه نامه مستخدمان وزارت به نخستوزير عراق 11 روز قبل از انتشار در الصباح الجديد، در سايتهاي وزارت اطلاعات منتشر ميشود.
سايت اينترلينك 15 اسفند 92 / نامه سرگشاده 50 تن از جداشدگان سازمان مجاهدين به نخستوزير عراق نوري المالكي
بهاينترتيب رژيم آخوندي در فاز سرنگوني بسياري از مزدوراني را كه تاکنون ميخواست بهعنوان اپوزيسيون قالب كند، ناگزير به چنين موضعگيري رسوايي كشاند و به آشكارترين صورت، ماهيت واقعي آنها را بهعنوان مشتي مزدور جيرهخوار گشتاپوي آخوندي برملا كرد.
هرکدام از امضاکنندگان، پيشينة سالها مزدوري و خوشخدمتي براي جلادان و شكنجه گران در داخل و خارج ايران را در كارنامه خوددارند و بسياري از آنها در شكنجه رواني ساكنان اشرف با 320 بلندگو، يا در طراحي حملات به اشرف و ليبرتي شركت داشتهاند.
شماري از مزدوران امضاکننده تومار به مالكي، مانند علي قشقاوي، حسن خلج، بتول ابراهيمي و عباس صادقي نژاد از ابتدا با مأموريت نفوذ در صفوف مجاهدين به منطقه مرزي رفته بودند و پس از لو رفتن مأموريتشان، قرارگاههاي مجاهدين را ترك كرده و يا اخراج شدهاند.
آنها در اولين فرصت خود را به اربابانشان در وزارت اطلاعات در تهران رسانده و پس از دريافت مأموريت جديد بر ضد مجاهدين و مقاومت به كشورهاي اروپايي اعزام شدند.
قابلتوجه است كه 6 نفر از 7 شاهد قلابي وزارت اطلاعات پرونده كودتاي ننگين 17 ژوئن، يعني مسعود خدابنده، سينگلتون، سبحاني، كريم حقي، ادهم طيبي، عليرضا ميرعسگري جزء امضاء كنندگان همين تومار هستند همان كساني كه با حكم قضاييه فرانسه آشكار و اثبات شد كه تمام شهادتهاي آنها مجعول و ساختگي و تماماً در جهت پروژة وزارت اطلاعات رژيم براي انهدام مقاومت سازمان يافتة ايران بوده و البته قابلتعقيب در مراجع قضايي است.
اما رژيم به همين بسنده نكرد و تومار ديگري با اسامي 32 گماشتة خودش البته اين بار از داخل کشور خطاب به مالكي، در حمايت از تومار خارج كشوري، علم كرد.
در رابطه با اين تومار هم نكات جالبي هست كه رسوايي آن را برملا ميکند براي مثال اينكه: اولاً همان خط جدا كردن سر از بدنه را تكرار كرده است و دوم اينكه در بين مزدوران امضاکننده اين تومار چند نفوذي لو رفته ازجمله مسعود تقي پوريان، جعفر پوراندبيلي و اسماعيل طالبي ديده ميشوند
و رسواتر اينكه در سايت نجات رژيم مفصل درج ميشود: «… فرماندهان و روساي برگزيده رجوي از اين افراد جداشده و در مکانهاي ديگر نگهداري شوند… تداوم امرونهيهاي … رجوي در کمپ ليبرتي، به معني نقض حاکميت ملي عراق در منطقهيي است که در پايتخت کشور و در جوار فرودگاه بينالمللي بغداد قرار دارد و حادثهيي کاملاً غيرطبيعي بهشمار ميآيد!».
انجمن نجات وزارت اطلاعات درپوش بهاصطلاح خانواده مجاهدين در اسفند 92 نوشت:«آقاي نوري مالكي نخستوزير محترم عراق… ما جمعي از خانوادههاي اسيران [مجاهدين] هستيم… همانطور که شاهد هستيد فرزندان ما هرروز و هر ساعت درخطر هستند، چندين بار زندان ليبرتي مورد اثابت [اصابت] خمپاره قرار گرفت و چندين نفر کشته و يا مجروح شدند که از اسامي مجروحين بيخبر هستيم».
روشن است كه وزارت اطلاعات از طريق اين خانوادههاي مجعول كه هيچ نام و نشاني هم از آنها ذكر نشده، تلاش ميکند در پوشش دلسوزي و ابراز نگراني خانوادههاي مجاهدين، با گرفتن اسامي مجروحان، اطلاعات خود براي نشانهگيري موشكي را تصحيح و تكميل كند.
بسياري از امضاها در اين تومارها مشترك است، زيرا رژيم از فرط خالي بودن چنتهاش، اكثر اين مزدوران سوخته و نيمسوخته و از دور خارجشده را بعد از نبش قبر و پس از گذشت 15 يا حتي 20 سال كه هيچ خبري از آنها نبود، دوباره به ميدان آورده و بهدفعات مورداستفاده قرار ميدهد.
اما يك تومار مفتضح ديگر اين بار با امضاي 16 مأمور خارج كشوري وزارت اطلاعات بازهم خطاب به مالكي داده شد:
«براي ما مسجل است که مسعود رجوي به فکر راهحلي براي نجات افراد باقيمانده در ليبرتي نيست بلکه به فکر وقوع يک قتلعام ديگري براي بهرهبرداري در جهت نجات خودش از دستگيري و جلوگيري از فروپاشي فرقهاش ميباشد که بهاي آن را ميبايست افراد ليبرتي و ما و خانوادههاي آنها بدهند…صداي ما را به گوش صليب سرخ، حقوق بشر، حقوق بشر كميساريا، سازمان ملل و ديگر ارگانها …» برسانيد.
يك مأمور رذل شبكه جاسوسي و ترور گشتاپوي آخوندي در خارج كشور به نام محمد رزاقي طي نامهيي خطاب به مالكي از عدم قاطعيت او در قبال مجاهدين شكوه و شكايت كرده و براي سوخت رساندن به ماشين كشتار و جنايت مالكي مينويسد: «عدم قاطعيت دولت و دستگاه قضائيه عراق باعث خواهد شد سران (مجاهدين) به نقض حقوق بشر در کمپ ليبرتي و در خاک عراق ادامه بدهند»
اين مزدور نيز از يك كشتار و يك «فاجعة انساني» خبر داده و اضافه ميکند: «براي جلوگيري از نقض حقوق بشر و براي جلوگيري از يک فاجعه انساني در کمپ ليبرتي سران (مجاهدين) را از اعضاء … جدا کنيد…»
مرحلة سوم:تلاش براي استفاده از آخرين روزهاي مالكي براي كشتار مجاهدين
در سال 93، بهرغم وضعيت رو به افول مالكي، وزارت اطلاعات از طريق عوامل و مزدورانش در داخل و خارج كشور با هدف كشتار مجاهدين با نامهنگاري به مالكي و ارسال تومار تلاش ميکند تا وي را براي حمله به مجاهدين تحريك و ترغيب كند. براي نمونه، محمدحسين سبحاني در خرداد 93 به بهانة تبريك به نخستوزير عراق براي بهاصطلاح «پيروزي»! او در انتخابات با درج مطلبي تحت عنوان «اقدامات مداخلهجويانه مجاهدين در عراق محکوم است» مينويسد:
«دستگاه تبليغاتي [مجاهدين] از هيچ تلاشي براي کارشکني درروند اين انتخابات و ترور شخصيت آقاي المالکي و ديگر مسئولين عراقي فروگذار نکرد… در اين راستا، [سازمان] با موضعگيريهاي خصمانه و صرف هزينههاي هنگفت و بهوسيله کارمندان خود همچون استيونسون و رودي جولياني سعي در مخدوش جلوه دادن اين انتخابات و جوسازي برعليه منتخب مردم عراق دارد که مصداق روشن دخالت در امور داخلي اين کشور ميباشد. دخالتي که دليل اصلي مخالفتها و فشار گروههاي عراقي بر مجاهدين است و تا آنجا پيش ميرود که گروههاي تندرو به حملات تروريستي بر عليه اعضاي مجاهدين دست ميزنند که صدالبته مسبب اول آن رهبري مجاهدين و تصميمات اشتباهش و بهطور خاصتر همين دخالتها در امور داخلي عراق است».
يكي ديگر از انجمنهاي پوششي وزارت اطلاعات به نام «انجمن ياران» طي نامة سرگشادهيي به نوري مالكي به وي هشدار ميدهد كه ماندن [مجاهدين] در عراق بسا خطرناکتر از بمب اتم است… از شما ميخواهيم كه هرچه سريعتر [مجاهدين] را از عراق ريشهکن كنيد».
اما اين تلاشها بهجايي نرسيد و سرعت تحولات و سقوط شتابان مالكي چنان بود كه رژيم امكان بهره برداري از از طرحهاي و نقشههاي شوم خود را نداد.
اما شايد مرور بخشي از سخنان جان سانو نايبرئيس بخش محرمانه اطلاعات مركزي در دولت بوش كه دريکي از کنفرانسهاي مقاومت ايران ايراد شد، شگردهاي جعل و دروغپراکني وزارت اطلاعات دربارة مجاهدين كه با استناد به تجارب و آشنايي مستقيم خود از وزارت اطلاعات است، بهتر ماهيت جنگ رواني رژيم آخوندي را بيان نمايد. جان سانو ميگويد:
«وزارت اطلاعات، سازمان مجاهدين خلق را بهصورت بزرگترين خطر يگانه براي رژيمشان ميداند و بدين خاطر به هر كاري دست خواهد زد تا دروغ عليه آن پخش كند… يك تكنيك كه وزارت اطلاعات بهخوبي از آن استفاده كرده چيزي است كه ما به آن “پرچم كاذب” ميگوييم. آنها آدمها را طوري جا ميزنند كه وانمود كنند افراد ديگري هستند مثلاً از اعضاي جنبش سبزند يا از اعضاي مجاهدين خلق. در حقيقت منابع رسانههاي آمريكا در رابطه با سازمان مجاهدين خلق تنها تکرارکننده حرفهاي وزارت اطلاعات بودهاند. گروههاي پوششي و نمايندگاني كه بجاي وزارت اطلاعات عمل ميکنند خود را بهصورت سازمانهاي ايراني- آمريكايي يا آكادميسينهاي معتبر نشان ميدهند».
واقعيت اين است كه هدف رژيم ايران و دست نشاندگانش در عراق نه انتقال مجاهدين از عراق به خارج بلكه چنانچه بارها از سوي سردمداران رژيم بيان شده كشتار و يا تسليم است به همين دليل است كه همزمان با پروسه بازاسكان و انتقال به كشورهاي ديگر بارها و از جمله در 7آبان94 و 14 تير 95 با موشك مورد تهاجم تروريستي قرار ميدهد.
واقعيت اين است كه رژيم ولايت فقيه بقاي خود را در نابودي مجاهدين مي بيند! خواست واقعي رژيم آخوندي نه ترك اشرف است و نه عراق! بلكه نابودي كامل تنها نيروي جنگندة ضد رژيم است! براي سردمداران رژيم نه سلاح، نه مكان و نه تعداد، هيچكدام در ارتباطا با مجاهدين تعيين كننده نبوده و نيست. آنچه كه سردمداران رژيم ولايت فقيه طي نزديك به چهار دهه در نبرد خود با مجاهدين به تجربه درك كردهاند اين است كه رمز قدرت و انسجام مجاهدين در تشكيلات پولادين آنان نهفه است، تشكيلاتي كه به يمن انقلاب ايدئولوژيك مرزهاي متعارف فداكاري و از خودگذشتگي را در نورديده و طرحي نو در حاكميت «فردي» درانداخته. بيجهت نيست كه نوك حمله جنگ رواني بيسابقة وزارت اطلاعات و تمامي ارگانهاي رژيم بر روي مناسبات تشكيلاتي مجاهدين متمركز است
اعترافات خليفة ارتجاع و بالاترين ايادي و مهرهها و دستگاه تبليغاتي رژيم به اين واقعيت، در ميان سيلي از اتهامات و جعل و دروغ كه رژيم عليه مجاهدين و مقاومت و رهبري پاكباز مقاومت جاري كردهاند؛ گوياي همين واقعيت است:
خامنه اي: «دولتهاي اروپايي -حالا اين دولتهاي آسيايي… اين سؤال [از آنها] بيپاسخ است كه چرا آغوش باز كردند و قاتلان [اين ] ملّت را در آغوش گرفتند؟ چرا اينها را پناه دادند؟ چرا اينها را به دولت جمهوري اسلامي تسليم نكردند كه حكم الهي را دربارة اينها جاري كند؟ چرا؟… اين خيلي امر مهمّي است, از اين نميشود بهآساني گذشت»
پيش از اين نيز كيهان خامنهاي اعلام كرده بود كه «منافقان و شايعه پراكنها بايد اعدام شوند و هيچ كجا از جمله خارج كشور نبايد براي آنها امن باشد». كيهان روزنامه وابسته به خامنهاي، طي مقالهيي نوشته بود: «خبرسازان دروغين و شايعهپراکنان با جنگ رواني جامعه و نظام اسلامي را تهديد ميکنند و همچون منافقان از درون جامعه اسلامي به آن ضربه ميزنند… اجراي حکم خدا در مورد فتنهانگيزان حق ستيز، به زمان و مکان و مرز محدود نيست و شامل مروز زمان نميشود… براي آنها هيچ جايي نبايد امن باشد. بنابراين، فرار فتنهانگيزان حتي به خارج از کشور، نبايد مانع برخورد با آنان شود. همچنين در دستگيري آنها همه مردم بايد بسيج شوند»
صحبتهاي خامنه اي درست در زماني بيان ميشود كه تمامي تلاشهاي خليفة ارتجاع براي توقف پروسه باز اسكان مجاهدين به شكست انجاميد. 8 روز بعد خليفه ارتجاع با حمله موشكي 14 تير پاسخ اين شكست را داد. اما ابعاد اين شكست تنها محدود به پروسه باز اسكان نبود بلكه شامل شكست جنگ كثيف رواني 14 آخوندها عليه مجاهدين هم بود! جنگ كثيفي كه مدعي است كه گويا مجاهدين خواهان ماندن در عراق هستند و اين رژيم جنايتكار آخوندي است كه دلسوز مجاهدين شده است!! در چنين دستگاهي است كه كثيفترين مهرههاي وزارت اطلاعات بعنوان «خانواده مجاهدين»! نقش سربازان خط مقدم جنگ كثيف رواني را بازي ميكنند…!
اما زمستان رفت و روسياهي به رژيم و مأموران آن ماند كه تلاش داشتند و دارند كه مجاهدين را نابود كنند. مثل پروندة 17 ژوئن در فرانسه كه رژيم و مأموران خارج كشوري ارگان كشتار و جعل اطلاعات آخوندي کيسهها دوخته بودند ولي حكم دادگاه آنها را بور و رسوا كرد، در اين موضوع هم آلت فعلهايي كه دل به سلطه رژيم در عراق كه به دست مالكي اعمال ميشد خوش كرده بودند كه گويا ميتوانند مجاهدين را از بين ببرند ديديم كه مالكي هم رفت و اين مجاهديناند كه هرروز از دل توطئههاي ارتجاع و استعمار سربلند بيرون ميآيند و نهايتاً باز اين سازمان مجاهدين و مقاومت مردم ايران است كه اين رژيم را با همة دم و دنبالچهها و مزدوران جارو كرده و به زبالهدان تاريخ ميريزد.
آمران قتلعام تابستان ۶۷ را به دست عدالت بسپارید
منبع : ایران افشا گر ،7 اوت 2016
لینک
آمران قتلعام تابستان ۶۷ را به دست عدالت بسپارید
گروه دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا و کمیته ایتالیایی پارلمانترها و شهروندان برای ایران آزاد، در سالگرد قتلعام زندانیان مجاهد و مبارز در تابستان 67 اطلاعیهیی صادر کردند. در این اطلاعیهها، از شورای امنیت سازمان ملل خواسته شده این قتلعام را بهعنوان جنایت علیه بشریت، به ثبت رسانده و برای سپردن عاملان آن به دست عدالت اقدام کند.
اطلاعیه کمیته ایتالیایی پارلمانترها و شهروندان برای ایران آزاد، با اشاره به اعدام بیش از 30هزار زندانی سیاسی از جمله زنان باردار و نوجوانان میافزاید: دستور این قتلعام مستقیماً با فتوای خمینی صادر شد که خواستار اعدام همه کسانی شده بود که بر روی تصمیم خود در حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران پایداری کرده بودند. مسئولان آن قتلعام هیچگاه محاکمه نشدند… و بسیاری از آنان در حال حاضر از مجریان و مقامات بالای این رژیم هستند. مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری دولت روحانی، عضو کمیته مرگ در قتلعام سال 67 بوده است.
این کمیته همچنین انزجار خود را از موج جدید وحشیانه اعدامها (بهویژه) اعدام زندانیان سیاسی اهل سنت اعلام کرد.
گروه دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا که از حمایت ۳۰۰نماینده پارلمان اروپا از گروههای مختلف سیاسی برخوردار است، در بیانیه خود، عمل وحشیانه (اعدام زندانیان اهل سنت را) بهعنوان جنایت علیه بشریت شدیداً محکوم کرد و با یادآوری بیش از 2500 اعدام در دوران آخوند روحانی خاطرنشان کرد: روحانی هرگز یک کلمه علیه اعدامها به زبان نیاورد، بلکه احکام اعدام را بهعنوان احکام الهی مورد ستایش قرار داده است.
گروه دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا از شورای حقوقبشر سازمان ملل متحد، شورای امنیت مللمتحد و نماینده عالی اتحادیه اروپا، فدریکا موگرینی، خواست تا علیه این اعدامها موضعگیری کرده و پرونده جنایات رژیم آخوندی را به دادگاه بینالمللی جنایی ارجاع دهند و هر نوع رابطه اقتصادی با این رژیم را به توقف اعدامها مشروط کنند.
روزنامه سوئدی سیدسونسکا با چاپ عکسی از تظاهرات اشرفنشانها علیه موج اعدامها توسط رژیم آخوندی، در سالگرد قتلعام زندانیان مجاهد و مبارز در سال 67، نوشت: آمران و عاملان این جنایت باید محاکمه شوند. هدف اصلی این جنایات پاکسازی اعضا سازمان مجاهدین خلق بود.
سیدسونسکا، به اعدام زندانیان سیاسی اهل سنت در هفته گذشته اشاره کرد و افزود: در سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی در ایران، کشورهایی نظیر سوئد، بایستی آمران و عاملان این جنایت و از جمله سران فعلی این رژیم از خامنهای، رفسنجانی و رئیسجمهور فعلی را به دادگاه بینالمللی رسیدگی به جنایت علیه بشریت بکشانند.
بیانیه جمعی از خانوادههای شهیدان مجاهد خلق در غرب کشور در بیست وهشتمین سالگرد شهادت ۳۰هزار گل سرخ قتلعام شده
منبع : ایران آزاد فردا ، 7 اوت 2016
لینک
بیانیه جمعی از خانوادههای شهیدان مجاهد خلق در غرب کشور در بیست وهشتمین سالگرد شهادت ۳۰هزار گل سرخ قتلعام شده
لعنت خدا بر روح پلید جماران، خمینی جنایتکار و همهی جلادانش که در تابستان ۶۷ با درندگی تمام، به جان پروانههای بیپروای آزادی افتادند و در منتهای پستی، جنایتی مهیب را رقم زدند و با درود بر ۳۰هزار گل سرخ پرپر شده و سمبل شهیدان ۶۷، مجاهد شهید منیره رجوی که بعد از تحمل سالها درد و رنج و شکنجه، اما با صلابت و سرفراز، هیهات گویان به پای جوخههای اعدام رفتند و به آستان سیدالشهدا سر ساییدند!
اما لاجوردی مرد و خمینی آرزوی نابودی مجاهدین را با خود به گور برد و اینک مجاهدین خلق بالندهتر از همیشه به یمن رهبری پاکبازشان و برکت خون شهیدان و رزم بیامان اشرفیها، رژیم جلاد و جنایتکار آخوندی را به پرتگاه بیبازگشت سرنگونی کشانده است.
ما جمعی از خانوادههای غرب کشور با صدای بلند خواستهی خود و ملت تحت ستم ایران را مبنی بر محاکمه همة آمران کشتار ۶۷ و قتلعام های دیگر در دادگاههای بینالمللی اعلام میکنیم و یقین داریم که با پشتیبانی تمام عیار از مقاومت و خواهر مریم به این خواسته دست خواهیم یافت.
زنده باد سازمان مجاهدین خلق ایران
مرگ بر اصل ولایت فقیه
جمعی از خانوادههای شهیدان مجاهد خلق در غرب کشور- مرداد ۱۳۹۵٫
همنوائی آیت الله بی بی سی با زوزه های آخوندی – عارف شیرازی
منبع : ایران آزاد فردا ، 7 اوت 2016
لینک
عارف شیرازی: همنوائی آیت الله بی بی سی با زوزه های آخوندی
دیدار پرزیدنت محمود عباس رئیس دولت فلسطین با خانم مریم رجوی در پاریس بازتاب گسترده ای در رسانه های بین المللی و عربی پیدا کرد.
به نوشته سایت همبستگی این دیدار عصر شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ (۳۰ ژوئیه ۲۰۱۶) انجام گرفت و دو طرف درباره بحرانهای منطقه گفتگو نمودند. ‘‘پرزیدنت محمود عباس بر ضرورت مبارزه با بنیادگرائی و تروریسم در منطقه تأکید کرد و آخرین تحولات در خاورمیانه به ویژه مسائل مربوط به فلسطین و ابتکار فرانسه در این رابطه را به اطلاع خانم رجوی رساند‘‘. خانم رجوی ضمن آرزوی موفقیت برای تحقق آرمان مردم فلسطین و تقدیر از همبستگی مقاومت فلسطین و رهبر آن با مردم و مقاومت ایران تأکید نمود که ‘‘رژیم ولایت فقیه منشاء اصلی تفرقه و بنیادگرائی و تروریسم در تمام منطقه به خصوص عراق، سوریه، لبنان و همچنین فلسطین است‘‘. وی افزود ’‘رژیم آخوندی اکنون در منتهای ضعف بسر میبرد و بیش از همیشه شکننده و آسیب پذیر است. واقعیتی که آنرا در واکنشهای دیوانه وار و هیستریک سردمداران (رژیم) در رابطه با گردهمائی مقاومت ایران میتوان دید.
خانم رجوی تأکید کرد که ’‘این رژیم بیش از هر چیز از همبستگی و اتحاد مردم و مقاومت ایران با کشورها و ملتهای منطقه هراسناک است. لذا کشورهای منطقه و مردم و مقاومت ایران باید با اتحاد عمل منطقه را از شر بنیادگرائی و تروریسم برخاسته از فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران خلاص کنند‘‘.
این همان نکته کلیدی و علت اساسی سوز و گدازها و زوزه های هیستریک آخوندها و حامیان داخلی و بین المللی آنها و از جمله پدر خوانده آنها آیت الله بی بی سی می باشد. بعبارت دیگر فعال شدن اتحاد منطقه ای علیه سیاستهای مداخله جویانه، بنیادگرایانه و تروریستی رژیم در سراسر کشورهای عربی-اسلامی که خانم رجوی بر آن انگشت گذاشت علت بنیادین سوز و گدازهای هیستریک و دیوانه وار آخوندها و کارگزاران آنها می باشد.
بی جهت نیست که از صبح یکشنبه ایادی و نهادهای مختلف رژیم آخوندی سراسیمه به صحنه آمده و ضمن آه و فغان از چشم انداز تیره و تاری که در انتظار آخوندهاست افسار گسیخته هر آنچه از رذالت و شناعت آخوندی پاسداری در چنته داشتند را نثار مجاهدین و سازمان آزادیبخش فلسطینی کردند، از مشاور وزیر خارجه رژیم تا سپاه پاسداران، از نیروی تروریستی قدس تا مشاور خلیفه ارتجاع در سپاه از عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس تا بسیج دانشجوئی و تا سایر رسانه ها و سایتهای وابسته به آخوندها.
-از همه وقیح تر مشاور وزیر خارجه رژیم حسین شیخ الاسلام بود که هر چه به دهانش آمد را بدون مَزمَزه کردن قورت داد و گفت: ‘‘یک خط و جریان فکری به نام (مجاهدین) از اول در مقابل جمهوری اسلامی ایران مواضع خصمانه ای را اتخاذ کرده که این رویکرد تا به امروز نیز وجود دارد‘‘. وی تصریح کرد اینکه یک جناح فلسطینی بگفته او ‘‘سازشکار‘‘ امروز در مقابل خط مقاومت (نام مستعار رژیم آخوندی و عروسکهای منطقه ای آن چون بشار اسد و حسن نصرالله) ایستادگی و با عناصر ‘‘تروریستی‘‘ دیدار می کنند دور از انتطار نیست. وی تأکید کرد که ‘‘محمود عباس با توجه به رویکرد و سابقه ای که از خود نشان داده به خوبی ثابت کرده است که دست نشانده آمریکاست”. (خبرگزاری میزان ۱۰ مرداد ۱۳۹۵)
این موضعگیری بغایت رذیلانه و سخیف واکنش تند سازمان آزادیبخش فلسطین را برانگیخت و ضمن اعلام این مسئله که ‘‘ابو مازن (محمود عباس) مرز سرخ و وجدان مردم فلسطین است‘‘ اظهارات این کارگزار رژیم را ‘‘بازتاب رویکرد خیانت بار و توطئه گرانه حاکم بر سیاست کسانی دانست که نقش ویرانگر و نابود کننده و از هم پاشنده صفوف فلسطین داشته و به تفرقه در امت عربی و اسلامی دامن زده اند‘‘. فتح ضمن یادآوری شناعت خیانتی که او و امثالش مرتکب شده اند به او توصیه کرد تا ابد سکوت کند (خفه شود) و به این ترتیب یک تو دهنی محکم نثار آخوندها نمود.
– یک عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس آخوندی ضمن ‘‘سبک شمردن‘‘ اقدام محمود عباس در ملاقات با… مریم رجوی آنرا محکوم نموده و گفت این گفتگو ها هیچ تأثیری در حل مشکلات فلسطین ندارد. وی که نخواست به روی نامبارکش بیاورد که این دیدار در تقویت همبستگی منطقه ای علیه بنیادگرائی و صدور تروریسم رژیم هم تأثیر دارد یا نه گفت ”هر نوع پشتیبانی از مجاهدین توسط هر نهاد و یا کشوری خلاف قوانین و عرف بین المللی بوده و وزارت خارجه تمام این ملاقاتها را محکوم می کند”. (سایت تابناک ۱۰ مرداد ۹۵)
می بینید که آخوندها که تمامی عرف و قوانین بین المللی را مستمراً زیر پا می گذارند -از حمله به سفارتخانه ها و گروگان گیری تا دخالتهای تروریستی آشکار و پنهان در سراسر منطقه و جهان- چگونه از همبستگی منطقه ای علیه تروریسم صادراتی رژیم و نیز همبستگی بین مقاومت ایران و مقاومت فلسطین به زوزه کشی پرداخته و به عرف و قانون بین المللی متوسل میشوند.
– در نمونه ای دیگر مشاور خلیفه ارتجاع در سپاه پاسداران در ارتباط با این دیدار گفت: ‘‘تحولات تلخی در جهان اسلام در حال رخ دادن است‘‘ یعنی که آخوندها بایستی آماده جمع کردن جُل و پَلاس خویش از سراسر منطقه باشند.
از پرداختن به سایر نمونه ها و زوزه های دردآلود آخوندی صرفنظر کرده و تنها به یک نمونه از امدادهای غیبی دولت فخیمه از آخوندهای انگلیسی تبار که همواره در طول حاکمیت آنها و در تمامی بزنگاهها در کنار آنها به توطئه و دسیسه علیه منافع عالی مردم ایران مشغول بوده است می پردازم.
رژیم آخوندی و آیت الله بی بی سی به خوبی معنی این حرکت سیاسی را میدانند و می فهمند که فعال شدن همبستگی منطقه ای علیه بنیادگرائی و تروریسم صادراتی آخوندها، سر آغاز جارو شدن رژیم از سراسر منطقه می باشد.
آخوندها در پرتو سیاست مماشات و بی عملی بین المللی از یکطرف و با در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار توسط کشورهای منطقه و به امید دَهَنه زدن به آخوندها توسط قدرتهای بزرگ نشستن و دست روی دست گذاشتن آنها (یا همان تغییر رفتار رژیم) از طرف دیگر این فرصت را یافتند که سالها به یکته تازی تروریستی و دخالتهای ویرانگر خود در منطقه ادامه دهند اما حالا زمین را زیر پای خود سست و لرزان می بینند و فریاد و ضرورت سرنگونی رژیم را حتی از دهان ترکی فیصل میشنوند از اینرو آه و فغانشان به آسمان بلند میشود که آی به ‘‘تروریستها‘‘ نزدیک نشوید.
مجاهدین همواره مرز سرخ رژیم با تمامی قدرتها و کشورها بوده و شرط نزدیکی به رژیم، محدود کردن و زیر فشار گذاشتن آنها بوده است ولی حالا شاهد همبستگی کشورهای منطقه و جنبشها با آنها می باشند از اینرو ضمن سر دادن زوزه های درد آلود آخوندی تلاش می کنند این همبستگی را کم ارزش جلوه داده و آنرا ‘‘سمبلیک‘‘ و نمادین معرفی کنند از طرف دیگر وانمود می کنند که گویا مجاهدین بازیچه سیاسی قدرتهای منطقه ای قرار گرفته و در این راستا به لجن پراکنی علیه آنها می پردازند.
در همین بزنگاه حساس تاریخی و سر فصل است که آیت الله بی بی سی به یاری آخوندها شتافته و در یک کُر هماهنگ با آنها در راستای این دو هدف گام بر میدارد. از اینرو این حرامزاده ترین سانسورچی (بی بی سی) ابتدا با روی خط آوردن یک شخصیت سابق فلسطینی و با سئوال پیچ کردن مکرّر او سعی می کند جواب دلخواه خود را از او بگیرد اما پس از آنکه حداکثر و به دفعات با این توضیحات مواجه میشود که ما خواستار دخالت در تنشهای منطقه ای نیستیم و از قبل هم در جریان این ملاقات نبوده و امیدواریم این دیدار به معنی حمایت از یک گروه تلقی نشود دست بدامان یک پاسدار سیاسی رژیم میشود که با اتیکت استاد علوم سیاسی او را روی خط آورده است، از قماش استادانی که در بازنشخوار یاوه های آخوندی تخصص دارند، استاد دو دوزه بازی و نعل وارونه زدن، استادِ یکی به نعل و یکی به میخ زدن و هم از توبره و هم از آخور خوردن همانها که نان مخالفت با رژیم را میخورند ولی در هر بزنگاهی به یاری آن شتافته و نیابتاً از گشتاپوی آخوندی، پاچه مجاهدین یعنی اصلی ترین نیروی چنگ در چنگ با رژیم را می گیرند. از سنخ همان ملی گرایان پوشالی که برای دفاع از سیاستهای ضد مردمی و ضد ایرانی آخوندها از جمله جنگ ضد میهنی رگ گردنشان بیرون میزند و همواره با آخوندها در یک جوال میروند.
آری منصور فرهنگ در برنامه ۶۰ دقیقه یک شنبه شب ۳۱ ژوئیه تلویزیون بی بی سی روی خط آورده میشود تا مورد استعمال آیت الله بی بی سی و آخوندها مشترکاً قرار گیرد.
مجری برنامه با اشاره به شرکت آقای ترکی فیصل در اجلاس سالانه مقاومت در ۹ ژوئیه و دادن شعار سرنگونی رژیم و با وصل کردن ملاقات پرزیدنت محمود عباس با خانم رجوی به آن وانمود می کنند که گویا مقاومت فلسطین تحت فشار عربستان به این دیدار اقدام نموده است سپس سئوال می کند آیا این مقابله بیشتر با ایران (رژیم آخوندی) نیست. و چرا محمود عباس با کسانیکه به روشنی خواستار سرنگونی رژیم هستند نزدیک شده و ملاقات کند با اینکه سال قبل صحبت از دیدار محمود عباس از تهران بود و حالا کار به اینجا کشیده که با رهبران مجاهدین ملاقات می کند.
می بینید که آیت الله بی بی سی تا کجا از سرنگونی رژیم آخوندی در وحشت بوده و مراقب است که هیچکس به نیروی اصلی سرنگونی طلب نزدیک نشود.
سپس نوبت به منصور فرهنگ میرسد تا با لجن پراکنی های ‘‘استادانه‘‘ !! (با همان معنی فوق الذکر) علیه مقاومت خونبار مردم ایران به آخوندها تقرب جوید. وی در پاسخ به این سئوال موذیانه که ‘‘نزدیک شدن بازیگران عَرَب به سازمان مجاهدین باعث این نمیشود که وضعیت این سازمان در داخل ایران تغییر کند‘‘، با استناد به شهود بسیار ‘‘معتبر‘‘ !! از نظر وزارت اطلاعات یا همان اعضای سابق و به اصطلاح ‘‘منتقدین‘‘ مجاهدین یعنی مزدوران پیشانی سیاه گشتاپوی آخوندی مدعی میشود که مجاهدین با ‘‘منتقدین‘‘ خویش رفتار بهتری از جمهوری اسلامی نداشته و اینکه آنها در ایران پایه اجتماعی ندارند و ۷۰ درصد جمعیت ایران زیر ۴۰ سال بوده و مجاهدین را نمی شناسند و سرانجام اینکه آنها به صدام ملحق شده و علیه ایران (آخوندها) جنگیده اند.
می بینید که این ملی گرای پوشالی که هنوز هم سیاست ضد میهنی خمینی در ادامه دادن جنگ را فهم نکرده و یا خود را به نفهمی میزند چگونه با بازنشخوار مزخرفات آخوندی به یاری آنها شتافته و در راستای کم ارزش جلوه دادن همبستگی منطقه ای علیه سیاست صدور تروریسم توسط رژیم آخوندی دیدار ابو مازن با خانم رجوی را تنها دارای ‘‘ارزش سمبلیک‘‘ میداند و مدعی میشود در کوتاه مدت ابزار تبلیغاتی است.
اما مجاهدین که از ۲۰ سال قبل تهدید اصلی جهانی را بنیادگرائی تحت نام اسلام معرفی کرده و در سالهای بعد خطر دخالتهای رژیم در عراق را ‘‘صد بار از خطر اتمی رژیم‘‘ بیشتر ارزیابی کرده بودند، همواره تلاش کردند تا یک جبهه بین المللی و منطقه ای علیه بنیادگرائی و تروریسم صادراتی رژیم ایجاد کنند. هر چند این تلاشها در برخورد با سیاست مماشات توسط قدرتهای بین المللی و سیاست صبر و انتظار تغییر رفتار رژیم آخوندی توسط دولتهای منطقه در ابتدا موفقیت زیادی نداشت اما پس از تحولات سالهای اخیر و با شکل گیری ائتلاف عربی به ریاست عربستان و با تلاشهای مستمر و پی گیر مجاهدین کشورهای منطقه نیز اکنون تنها راه حل را در ایستادگی قاطعانه در مقابل آخوندها یافته تا آنجا که آنها نیز خواستار سرنگونی رژیم میشوند. رژیم آخوندی و کارگزارانش که بهتر از هر کسی معنی این اتحاد منطقه ای را درک می کنند بخوبی میدانند که این اتحاد و همبستگی آغاز پایان کار رژیم آخوندی است از اینرو ضمن زوزه کشی های دردآلود اعلام می کنند ‘‘تحولات تلخی در جهان اسلام در حال رخ دادن است‘‘ و یا از شروع ‘‘فاز و مرحله جدیدی‘‘ علیه خودشان صحبت می کنند. آری این فاز و مرحله پایانی حکومت ننگین آخوندی است که با این اتحاد و همبستگی منطقه ای استارت آن زده شده است. عارف شیرازی ۳ اوت ۲۰۱۶ لله بی بی سی با زوزه های آخوندی>>
دیدار پرزیدنت محمود عباس رئیس دولت فلسطینی با خانم مریم رجوی در پاریس بازتاب گسترده ای در رسانه های بین المللی و عربی پیدا کرد…
به نوشته سایت همبستگی این دیدار عصر شنبه ۹ مرداد ۱۳۵۹ (۳۰ ژوئیه ۲۰۱۶) انجام گرفت و دو طرف درباره بحرانهای منطقه گفتگو نمودند.
‘‘پرزیدنت محمود عباس بر ضرورت مبارزه با بنیادگرائی و تروریسم در منطقه تأکید کرد و آخرین تحولات در خاورمیانه به ویژه مسائل مربوط به فلسطین و ابتکار فرانسه در این رابطه را به اطلاع خانم رجوی رساند‘‘.
خانم رجوی ضمن آرزوی موفقیت برای تحقق آرمان مردم فلسطین و تقدیر از همبستگی مقاومت فلسطین و رهبر آن با مردم و مقاومت ایران تأکید نمود که ‘‘رژیم ولایت فقیه منشاء اصلی تفرقه و بنیادگرائی و تروریسم در تمام منطقه به خصوص عراق، سوریه، لبنان و همچنین فلسطین است‘‘. وی افزود ’‘رژیم آخوندی اکنون در منتهای ضعف بسر میبرد و بیش از همیشه شکننده و آسیب پذیر است. واقعیتی که آنرا در واکنشهای دیوانه وار و هیستریک سردمداران (رژیم) در رابطه با گردهمائی مقاومت ایران میتوان دید.
خانم رجوی تأکید کرد که ’‘این رژیم بیش از هر چیز از همبستگی و اتحاد مردم و مقاومت ایران با کشورها و ملتهای منطقه هراسناک است. لذا کشورهای منطقه و مردم و مقاومت ایران باید با اتحاد و عمل منطقه را از شر بنیادگرائی و تروریسم برخاسته از فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران خلاص کنند‘‘.
این همان نکته کلیدی و علت اساسی سوز و گدازها و زوزه های هیستریک آخوندها و حامیان داخلی و بین المللی آنها و از جمله پدر خوانده آنها آیت الله بی بی سی می باشد. بعبارت دیگر فعال شدن اتحاد منطقه ای علیه سیاستهای مداخله جویانه، بنیادگرایانه و تروریستی در سراسر کشورهای عربی-اسلامی که خانم رجوی بر آن انگشت گذاشت علت بنیادین سوز و گدازهای هیستریک و دیوانه وار آخوندها و کارگزاران آنها می باشد.
بی جهت نیست که از صبح یکشنبه ایادی و نهادهای مختلف رژیم آخوندی سراسیمه به صحنه آمده و ضمن آه و فغان از چشم انداز تیره و تاری که در انتظار آخوندهاست افسار گسیخته هر آنچه از رذالت و شناعت آخوندی پاسداری در چنته داشتند را نثار مجاهدین و سازمان آزادیبخش فلسطینی کردند، از مشاور وزیر خارجه رژیم تا سپاه پاسداران، از نیروی تروریستی قدس تا مشاور خلیفه ارتجاع در سپاه از عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس تا بسیج دانشجوئی و تا سایر رسانه ها و سایتهای وابسته به آخوندها.
از همه وقیح تر مشاور وزیر خارجه رژیم حسین شیخ الاسلام که هر چه بر دهانش آمد را بدون مَزمَزه کردن قورت داد و گفت: ‘‘یک خط و جریان فکری به نام (مجاهدین) از اول در مقابل جمهوری اسلامی ایران مواضع خصمانه ای را اتخاذ کرده که این رویکرد تا به امروز نیز وجود دارد‘‘. وی تصریح کرد اینکه یک جناح فلسطینی بگفته او ‘‘سازشکار‘‘ امروز در مقابل خط مقاومت (نام مستعار رژیم آخوندی و عروسکهای منطقه ای آن چون بشار اسد و حسن نصرالله) ایستادگی و با عناصر ‘‘تروریستی‘‘ دیدار می کنند دور از انتطار نیست. وی تأکید کرد که ‘‘محمود عباس با توجه به رویکرد و سابقه ای که از خود نشان داده به خوبی ثابت کرده است که دست نشانده آمریکاست. (خبرگزاری میزان ۱۰ مرداد ۱۳۹۵)
این موضعگیری بغایت رذیلانه و سخیف واکنش تند سازمان آزادیبخش فلسطین را برانگیخت و ضمن اعلام این مسئله که ‘‘ابو مازن (محمود عباس) مرز سرخ و وجدان مردم فلسطین است‘‘ اظهارات این کارگزار رژیم را ‘‘بازتاب رویکرد خیانت بار و توطئه گرانه حاکم بر سیاست کسانی دانست که نقش ویرانگر و نابود کننده و از هم پاشنده صفوف فلسطین داشته و به تفرقه در امت عربی و اسلامی دامن زده اند‘‘. فتح ضمن یادآوری شناعت خیانتی که او و امثالش مرتکب شده اند به او توصیه کرد تا ابد سکوت کند (خفه شود) و به این ترتیب یک تو دهنی محکم نثار آخوندها نمود.
– یک عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس آخوندی ضمن ‘‘سبک شمردن‘‘ اقدام محمود عباس در ملاقات با… مریم رجوی آنرا محکوم نموده و گفت این گفتگو ها هیچ تأثیری در حل مشکلات فلسطین ندارد. وی که نخواست به روی نامبارکش بیاورد که این دیدار در تقویت همبستگی منطقه ای علیه بنیادگرائی ، صدور تروریسم رژیم هم تأثیر دارد یا نه گفت هر نوع پشتیبانی از مجاهدین توسط هر نهاد و یا کشوری خلاف قوانین و عرف بین المللی بوده و وزارت خارجه تمام این ملاقاتها را محکوم می کند. (سایت تابناک ۱۰ مرداد ۹۵)
می بینید که آخوندها که تمامی عرف و قوانین بین المللی را مستمراً زیر پا می گذارند -از جمله به سفارتخانه ها و گروگان گیری تا دخالتهای تروریستی آشکار و پنهان در سراسر منطقه و جهان- چگونه از همبستگی منطقه ای علیه تروریسم صادراتی رژیم و نیز همبستگی بین مقاومت ایران و مقاومت فلسطین به زوزه کشی پرداخته و به عرف و قانون بین المللی متوسل میشوند.
– در نمونه ای دیگر مشاور خلیفه ارتجاع در سپاه پاسداران در ارتباط با این دیدار گفت: ‘‘تحولات تلخی در جهان اسلام در حال رخ دادن است‘‘ یعنی که آخوندها بایستی آماده جمع کردن جُل و پَلاس خویش از سراسر منطقه باشند. از پرداختن به سایر نمونه ها و زوزه های دردآلود آخوندی صرفنظر کرده و تنها به یک نمونه از امدادهای غیبی دولت فخیمه از آخوندهای انگلیسی تبار که همواره در طول حاکمیت آنها و در تمامی بزنگاهها در کنار آنها به توطئه و دسیسه علیه منافع عالی مردم ایران مشغول بوده است می پردازم.
رژیم آخوندی و آیت الله بی بی سی به خوبی معنی این حرکت سیاسی را میدانند و می فهمند که فعال شدن همبستگی منطقه ای علیه بنیادگرائی و تروریسم صادراتی آخوندها، سر آغاز جارو شدن رژیم از سراسر منطقه می باشد.
آخوندها در پرتو سیاست مماشات و بی عملی بین المللی از یکطرف و با در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار توسط کشورهای منطقه ای و با امید دَهَنه زدن به آخوندها توسط قدرتهای بزرگ نشستن و دست روی دست گذاشتن آنها (یا همان تغییر رفتار رژیم) از طرف دیگر این فرصت را یافتند که سالها به یکته تازی تروریستی و دخالتهای ویرانگر خود در منطقه ادامه دهند اما حالا زمین را زیر پای خود سست و لرزان می بینند و فریاد و ضرورت سرنگونی رژیم را حتی از دهان ترکی فیصل میشنوند از اینرو آه و فغانشان به آسمان بلند میشود که آی به ‘‘تروریستها‘‘ نزدیک نشوید. مجاهدین همواره مرز سرخ رژیم با تمامی قدرتها و کشورها بوده و شرط نزدیکی به رژیم، محدود کردن و زیر فشار گذاشتن آنها بوده است ولی حالا شاهد همبستگی کشورهای منطقه و جنبشها با آنها می باشند از اینرو ضمن سر دادن زوزه های درد آلود آخوندی تلاش می کنند این همبستگی را کم ارزش جلوه داده و آنرا ‘‘سمبلیک‘‘ و نمادین معرفی کنند از طرف دیگر وانمود می کنند که گویا مجاهدین بازیچه سیاسی قدرتهای منطقه ای قرار گرفته و در این راستا به لجن پراکنی علیه آنها می پردازند.
در همین بزنگاه حساس تاریخی و سر فصل است که آیت الله بی بی سی به یاری آخوندها شتافته و در یک کُر هماهنگ با آنها در راستای این دو هدف گام بر میدارد. از اینرو این حرامزاده ترین سانسورچی (بی بی سی) ابتدا با روی خط آوردن یک شخصیت سابق فلسطینی و با سئوال پیچ کردن مکرّر او سعی می کند جواب دلخواه خود را از او بگیرد اما پس از آنکه حداکثر و به دفعات با این توضیحات مواجه میشود که ما خواستار دخالت در تنشهای منطقه ای نیستیم و از قبل هم در جریان این ملاقات نبوده و امید دارین این دیدار به معنی حمایت از یک گروه تلقی نشود دست بدامان یک پاسدار سیاسی رژیم میشود که با اتیکت استاد علوم سیاسی او را روی خط آورده است، از قماش استادانی که در بازنشخوار یاوه های آخوندی تخصص دارند، استاد دو دوزه بازی و نعل وارونه زدن، استادِ یکی به نعل و یکی به میخ زدن و هم از توبره و هم از آخور خوردن همانها که نان مخالفت با رژیم را میخورند ولی در هر بزنگاهی به یاری آن شتافته و نیابتاً از گشتاپوی آخوندی، پاچه مجاهدین یعنی اصلی ترین نیروی چنگ در چنگ با رژیم را می گیرند. از سنخ همان ملی گرایان پوشالی که برای دفاع از سیاستهای ضد مردمی و ضد ایرانی آخوندها از جمله جنگ ضد میهنی رگ گردنشان بیرون میزند و همواره با آخوندها در یک جوال میروند.
آری منصور فرهنگ در برنامه ۶۰ دقیقه یک شنبه شب ۳۱ ژوئیه تلویزیون بی بی سی روی خط آورده میشود تا مورد استعمال آیت الله بی بی سی و آخوندها مشترکاً قرار گیرد.
مجری برنامه با اشاره به شرکت آقای ترکی فیصل در اجلاس سالانه مقاومت در ۹ ژوئیه و دادن شعار سرنگونی رژیم و با وصل کردن ملاقات پرزیدنت محمود عباس با خانم رجوی به آن وانمود می کنند که گویا مقاومت فلسطین تحت فشار عربستان به این دیدار اقدام نموده است سپس سئوال می کند آیا این مقابله بیشتر با ایران (رژیم آخوندی) نیست.
و چرا محمود عباس با کسانیکه به روشنی خواستار سرنگونی رژیم هستند نزدیک شده و ملاقات کند با اینکه سال قبل صحبت از دیدار محمود عباس از تهران بود و حالا کار به اینجا کشیده که با رهبران مجاهدین ملاقات می کند.
می بینید که آیت الله بی بی سی تا کجا از سرنگونی رژیم آخوندی در وحشت بوده و مراقب است که هیچکس به نیروی اصلی سرنگونی طلب نزدیک نشود.
سپس نوبت به منصور فرهنگ میرسد تا با لجن پراکنی های ‘‘استادانه‘‘ !! (با همان معنی فوق الذکر) علیه مقاومت خونبار مردم ایران به آخوندها تقرب جوید. وی در پاسخ به این سئوال موذیانه که ‘‘نزدیک شدن بازیگران عَرَب به سازمان مجاهدین باعث این نمیشود که وضعیت این سازمان در داخل ایران تغییر کند‘‘، با استناد به شهود بسیار ‘‘معتبر‘‘ !! از نظر وزارت اطلاعات یا همان اعضای سابق و به اصطلاح ‘‘منتقدین‘‘ مجاهدین یعنی مزدوران پیشانی سیاه گشتاپوی آخوندی مدعی میشود که مجاهدین با ‘‘منتقدین‘‘ خویش رفتار بهتری از جمهوری اسلامی نداشته و اینکه آنها در ایران پایه اجتماعی ندارند و ۷۰ درصد جمعیت ایران زیر ۴۰ سال بوده و مجاهدین را نمی شناسند و سرانجام اینکه آنها به صدام ملحق شده و علیه ایران (آخوندها) جنگیده اند.
می بینید که این ملی گرای پوشالی که هنوز هم سیاست ضد میهنی خمینی در ادامه دادن جنگ را فهم نکرده چگونه با بازنشخوار مزخرفات آخوندی به یاری آنها شتافته و در راستای کم ارزش جلوه دادن همبستگی منطقه ای علیه سیاست صدور تروریسم توسط رژیم آخوندی دیدار ابو مازن با خانم رجوی را تنها دارای ‘‘ارزش سمبلیک‘‘ میداند و مدعی میشود در کوتاه مدت ابزار تبلیغاتی است.
اما مجاهدین که از ۲۰ سال قبل تهدید اصلی جهانی را بنیادگرائی تحت نام اسلام معرفی کرده و در سالهای بعد خطر دخالتهای رژیم در عراق را ‘‘صد بار از خطر اتمی رژیم‘‘ بیشتر ارزیابی کرده بودند، همواره تلاش کردند تا یک جبهه بین المللی و منطقه ای علیه بنیادگرائی و تروریسم صادراتی رژیم ایجاد کنند. هر چند این تلاشها در برخورد با سیاست مماشات توسط قدرتهای بین المللی و سیاست صبر و انتظار تغییر رفتار رژیم آخوندی توسط دولتهای منطقه ای در ابتدا موفقیت زیادی نداشت اما پس از تحولات سالهای اخیر و با شکل گیری ائتلاف عربی به ریاست عربستان و با تلاشهای مستمر و پی گیر مجاهدین کشورهای منطقه نیز اکنون تنها راه حل را در ایستادگی قاطعانه در مقابل آخوندها یافته تا آنجا که آنها نیز خواستار سرنگونی رژیم میشوند. رژیم آخوندی و کارگزارانش که بهتر از هر کسی معنی این اتحاد منطقه ای را درک می کنند بخوبی میدانند که این اتحاد و همبستگی آغاز پایان کار رژیم آخوندی است از اینرو ضمن زوزه کشی های دردآلود اعلام می کنند ‘‘تحولات تلخی در جهان اسلام در حال رخ دادن است‘‘ و یا از شروع ‘‘فاز و مرحله جدیدی‘‘ علیه خودشان صحبت می کنند.
آری این فاز و مرحله پایانی حکومت ننگین آخوندی است که با این اتحاد و همبستگی منطقه ای استارت آن زده شده است.
عارف شیرازی
۳ اوت ۲۰۱۶
اشتراک در:
پستها (Atom)