۱۳۹۵ دی ۲۹, چهارشنبه

رنجنامه محمدصابر ملك رئيسي خطاب به اسما جهانگير؛ از تخت شكنجه اي به نام “معجزه ”تا تهديد به اعدام فايل صدا





لینک:




محمد صابر ملك‌ رئيسي زنداني سياسي بلوچ كه حكم محكوميت ۱۵ ساله خود را بصورت تبعيدي در زندان اردبيل سپري مي كند اكون ۲۰ روز است كه در اعتصاب غذاي اعتراضي به سر مي برد. وي كه در سن ۱۷ سالگي بازداشت شده را بايد جوان ترين زنداني سياسي كشور دانست. آقاي رئيسي در گفتار خود كه مي توانيد در ادامه آن را بشنويد از شرح مظالم بر خود رفته از جمله شكنجه شدن بر روي تختي به نام “معجزه ”و نگهداري در سلول هاي قبر گونه مي گويد. اين زنداني جوان خواستار توجه گزاشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ايران نسبت به وضعيت خود و ساير زندانيان عقيدتي در ايران شده است.
متن كامل اين نامه را در ادامه بخوانيد؛
بسم الرحمن الرحيم
با احترام فراوان اينجانب زنداني سياسي عقيدتي, محمد صابر ملك رئيسي فرزند دادعلي متولد بهمن ۱۳۷۰ از ملت بلوچ تبعه ايران ساكن شهرستان چابهار هستم. هم‌اكنون در زندان مركزي اردبيل به تبعيد بسر مي‌برم.
به خاطر ارتباط و ديدار با برادر مقيمم در پاكستان در سن ۱۷ سالگي در تاريخ ۰۲/۰۷/۱۳۸۸ دستگير و در مورخه ۰۱/۰۵/۱۳۹۰ از دادگاه عمومي و انقلاب زاهدان محكوم به پانزده سال تبعيد در زندان اردبيل و دو سال حبس به حيث خروج از مرز گشته‌ام.
از همان ابتداي دستگيري‌ام متحمل بدترين نوع شكنجه و شرايط غيرانساني بوده و هستم.
به مدت ۲۱ ماه در بازداشتگاه وزارت اطلاعات زاهدان با بدترين شكنجه‌هاي جسماني و روحي در آن شرايط سني كم بسر برده‌ام حتي با بسته شدن به تخت شكنجه يا به‌ اصطلاح خودشان “تخت معجزه ”مجبور به اقرار و اعترافات ساختگي شده‌ام و نيز از جهتي شروع به فشار آوردن به خانواده‌ام براي اعدام شدنم در صورت نيامدن برادرم عبدالرحمن كه به دليل عدم همكاري با وزارت اطلاعات مقيم پاكستان بود گشته‌ام و بعد از دو سال فشار و تهديد به اعدام شدن و محقق نشدن خواسته‌شان يعني نيامدن و خود معرف نشدن برادرم نهايتاً از دادگاه زاهدان با توجه به اظهاراتم و دفاعيات در حوزه اتهامات جعلي و ساختگي و عنوان كردن اينكه هيچ اقدامي انجام نداده و فقط براي ديدار برادرم به كشور پاكستان در زمان تعطيلات مدارس رفته و مرتكب هيچ جرمي نشده‌ام. اما باكمال ناباوري و بدون در نظر گرفتن دفاعياتم در جلسه دادگاه, در همان جلسه دادگاه محكوم‌به ۱۷ سال تبعيد و زندان گشته و روز بعد به زندان مركزي زاهدان انتقال داده شدم.
و اين امر شروع يك اميد واهي براي من و خانواده‌ام بود. كه فكر مي‌كردم محكوم شدن و انتقال به زندان برابر با رهايي از آن شرايط سخت و رهايي از شر وزارت اطلاعات, اعدام و شكنجه‌هاي جسمي و روحي مي‌باشد. اما زهي خيال باطل چون شرايط نه‌تنها در زندان بهتر نشد هيچ, بلكه بدتر شد. از همان ابتداي ورودم به زندان از سوي حفاظت اطلاعات زندان به خاطر جرمم مورد بازخواست و مواخذه قرار گرفتم. و نيز مورد توهين تحقير از سوي مأمورين زندان در انظار عمومي ديگر زندانيان قرار گرفتم و به خاطر اعتراض به برخورد غيرانساني و غيرقانوني مسئولين و زيردستانشان كه مغاير با قانون كشور بود با قرنطينه و تك‌سلول يك ونيم متري با دست‌ها و پاهاي زنجيرشده روبرو شدم. و روزها و هفته‌هاي متوالي در آن حال بسر بردم.
در مورخه ۰۵/۰۳/۱۳۹۱ هنگام سركوب معترضين در بند ۵ (كه بند زندانيان سياسي – امنيتي بود) به خاطر اهانت رئيس حفاظت‌ و اطلاعات كل استان به ساحت پاك پيامبر اسلام. و پايمال شدن حق‌وحقوق شهروندي زندانيان, من نيز به همراه سياسيون بند يك يعني بند جوانان بدون هيچ اقدام متخلفانه يا اعتراضي با معترضين بند ۵ به سالن فوتبال برده و با مشت و لگد و باتوم برقي مورد ضرب و شتم قرارگرفته و در آخر “با سر شكافته شده و بيني شكسته شده و با بدن خوني و مالي به تك‌سلول انداخته شدم. و تا صبح روز بعد با بدترين نوع شكنجه دنيا روبر شده‌ام.
تا صبح روز بعد كه پلك روي پلك نگذاشتم و از فرط بي‌خوابي و درد با چشم‌ها و پاها و دست‌هاي زنجير و بسته‌شده تا صبح وسط سلول نشانده شدم. دو روز در قرنطينه زندان به‌ناچار براي اجراشدن حكم تبعيدم كه در پرونده قضايي بود به همراه عده‌اي كه مثل خودم بودند دست به اعتصاب غذا زدم و به اين اميد كه شايد منتقل شدن به محل تبعيدم و دور شدن هرچه بيشتر از استان راه رهايي از اين بي‌عدالتي و شكنجه‌هاي طاقت‌فرسا باشد.
اما بازهم زهي خيال باطل اين‌كه نشد هيچ حتي به‌مراتب بدتر از بازداشتگاه وزارت اطلاعات و زندان زاهدان هم شد. كه در همان ابتداي ورودم به زندان اردبيل از سوي حفاظت اطلاعات زندان بدون هيچ حكم قضايي به مدت ۱۵ ماه ممنوع‌الملاقات و تلفن شدم و اين‌ همه استارت سختگيري‌هايي بود كه تازه شروع شده بود و تا امروز ادامه دارد. بارها از سوي مسولين در ايام مناسبتهاي مذهبي مورد بازخواستهاي مذهبي و توهين قرارگرفته‌ام. حتي توسط خود شخص رئيس زندان و به همراه يكي از مسئولين بلندپايه‌اش مورد ضرب و شتم با پاها و دست‌هاي زنجيرشده گشتم. در رمضان سال ۱۳۹۳ با تحريك زندانيان متعصب و جاهل از سوي مسئولين زندان مورد ضرب‌وجرح قرار گرفتم و با دهاني روزه به همراه ديگر همبندهاي سياسي و مذهبي‌ام از بند خارج و به دست زندانيان متعصب و تعين شده داده‌شده‌ايم. همچنين بارها به دلايل واهي مورد اذيت و آزار و نهايتاً به قرنطينه منتقل‌شده‌ام و در آخرين مورد از اين اذيت و آزارها در مورخه ۰۸/۱۰/۱۳۹۵ يعني سال جاري بود كه به خاطر اعتراض به برخورد غيرقانوني يكي از مسئولين به محوطه زندان منتقل و با پابند و دست بند به ميله‌هاي ديوار كه به اين منظور نصب مي‌باشد بسته شدم. اين در حالي بود كه در هواي سرد زمستاني اردبيل و دماي صفر درجه زمين پوشيده شده از برف و با لباس آستين‌كوتاه و پاهاي برهنه شده از هشت صبح تا ده شب در آن حال بودم و نمازهاي ظهر عصر مغرب و عشا را در آن حال ادا كردم و از سوز سرما و درد استخوان‌هايم به خودم مي‌پيچيدم و نهايتاً براي اجراي قانون و اجحاف در حقم اعتصاب غذا كردم و نيز نامه اي خطاب به رئيس‌جمهور كشور براي فريادرسي و اجراي قانون در مورد جرائم سياسي و اعلام شروع اعتصاب غذا كردم اما تا الآن هيچ‌گونه اقدامي انجام‌نشده و همچنان در وضع و حال سابق بسر مي‌برم و لازم به ذكر است كه عرض نمايم ما تمام زندانيان سياسي بند در همچنين وضع و حال مشابهي هستيم كه به‌نوعي برده‌هاي زندانبان‌هابه‌حساب مي‌آييم و هر طور كه بخواهند با ما برخورد مي‌كنند و بقول خودشان قانون شامل حال ما سياسي‌هانمي‌شود چون به‌نوعي خائن به مملكت به‌حساب مي‌آيم و مثلاً ضرب و شتم, توهين تحقيرشكنجه‌هاي غيرانساني و پايمالي حق‌وحقوق شهروندي و حتي زيرپا گذاشتن قوانين كشور مثل اصل‌هاي ۱۹, ۲۳, ۳۹ قانون اساسي كشور كه مطابق با شرايط حقوقي قومي مذهبي و زنداني بودن ماست مي سرانجامد.
حتي از حق انساني محروم شده‌ام چون مانع مداوا و درمان بيماريم كه از آن رنج مي‌برم گشته‌اند همينطور لازم به ذكر است در وضعيت كيفري حقوقي اسف‌باري بسر مي‌بريم كه باگذشت سالهاي متمادي تحمل حبسمان از هيچ‌گونه مرخصي بهره‌مندنشده‌ايم و حتي از نوع محكوميت و اجراي حكم كيفري در تبعيض و محروميت هستيم. بطور مثال با تصويب ماده ۹۱ قانون مجازت اسلامي جديد مصوب ۱۳۹۲ كه قانون براي شرايط سني زير ۱۸ سال وضع‌شده است كه با توجه به شرايط سني من مجازات حداكثر ۵ سال محكوميت در نظر گرفته است و به استناد بند ب ماده ۱۰ قانون مجازات اسلامي بارها از ديوانعالي كشور و دادسراي عمومي و انقلاب زاهدان درخواست تخفيف در مجازات مطابق با ماده ۹۱ مجازات اسلامي جديد نموده‌ام و حتي نيز درخواست اعاده دادرسي به لحاظ عدم تناسب مجازات تعيين‌شده با جرم ارتكابي و با توجه به اينكه در زمان اتهام ماده ۴۷۴ قانونآيين دادرسي كيفري كرده‌ام اما متأسفانه باگذشت دو سال و مكاتبات پي‌درپي من و خانواده‌ام هيچ‌گونه پاسخگويي و اقدامي از سوي ديوان عالي كشور و دادگاه عمومي و انقلاب زاهدان صورت نگرفته و نيز در رابطه با تفكيك جرائم محاربه و افساد في‌الارض در قانون مجازات اسلامي و با استناد بربند ب قانون مذكور طبق ماده ۲۸۸ همين قانون و بنا بر شرايط انحلال گروه مربوطه مستحق مجازات حداكثر ۵ سال مي‌باشم و درحالي‌كه نزديك به قريب ۸ سال است در زندان بسر مي‌بريم و حتي به شرايط اعاده دادرسي به لحاظ عدم تناسب مجازات تعيين‌شده و جرم ارتكابي و اسناد مستندات بند ج ماده ۴۷۴ آيين دادرسي كيفري طبق ماده ۲۸۸ قانون مجازات اسلامي جديد مصوب ۱۳۹۲ مي‌بايست اين‌جانب و خيلي ديگر از زندانيان سياسي ديگر مربوط به گروه جندالله آزاد مي‌شديم اما نشديم و اين درحالي است كه اين‌جانب بي‌گناه بوده و مرتكب هيچ جرمي نشده‌ام و اگر هم مجرم و گناهكار هم مي‌بودم مي‌بايست مطابق با مستندات قوانين ذكرشده آزاد مي‌شدم.
و حال از شما سركار خانم اسما جهانگير گزارشگر ويژه شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ايران تقاضا دارم به فرياد ما محكومان محكوم به فنا و خانواده‌هاي تحت ظلم وزارت اطلاعات و سازمان زندان‌ها و قوه قضائيه ظالم برسيد و خواهشمنديم به درخواست كمك اين زندانيان فراموش‌شده توجه بنماييد.
و درهرحال مارا پروردگارمان كافي است اجركم عندالله
با سپاس صميمانه از صميم قلب جهت تلاش و كوشش شما سركار خانم محترم براي احقاق حق ما مظلومين.
زنداني سياسي محمد صابر ملك رئيسي.